[زین پسری که دنیاش با بقیه فرق میکنه✨]
[ یه بیمار عصبی داره و نمیتونه مرز بین توهم و واقعیتو تشخیص بده⁉️] [حالا بعد از ملاقات با امیلیا تلاش میکنه بفهمه اون واقیعه یا فقط بخش قشنگی از تصوراتشه]
https://my.w.tt/MMvugILfP4
"و بیاید صادق باشیم.هممون حداقل یکبار به خریدن یه سگ یا گربه فکر کردیم.سگ یا گربه ای که همه جا همراهت باشن.سگ یا گربه ای که تنهایی هات رو پر بکنن.سگ یا گربه ای که کنارت نفس بکشن و تو بهشون غذا بدی.تا احساس مفید بودن بکنی.تا بدونی حداقل یه سگ یا گربه ای تو این دنیا وجود داره که بهت نیاز دارن."
اسم داستانم ورونیکا س.
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.