LucensLana

فیکشن جنکای میخوام
          	چرا هیچکس نمینویسه؟

taennie0000_

@LucensLana کلا دیگه هیچکس چیزی نمینویسه 
Ответ

moonriver85

زندگی همیشه درحال سوپرایز کردن ماست..
          مثل وقتی که تو اوج تاریکی و سیاهی،بهت یه
          هاله ی نور برای دوباره امیدوار شدن نشون میده..
          و کمکت میکنه که باز خودتو پیدا کنی و باز به زندگی
          دلخوش بشی‌..
          برای لحظه ای هم که شده،تموم مشکلاتتو فراموش میکنی‌..
          میون اون همه تاریکی و سیاهی،من برآورده شدن رویامو دیدم..
          و نزدیک شدن بهش..در اوج ناباوری!
          هنوز هم فکر میکردم یه خوابه..خوابی که هیچوقت دلم نمیخواد ازش بیدار شم..
          ولی من دلم میخواست حالا حالاها خواب بمونم و غرق این رویای خوش بشم و بهش دل ببندم..
          گاهی یه رویا میتونه تموم زندگیت بشه و تو رو از سیاهی محض نجات بده..
          گاهی هم میتونه خود اون رویا تبدیل به یه کابوس بشه و بیشتر تو سیاهی غرقت کنه..
          من اسمشو گذاشتم "مرگ تدریجی یک رویا"..!
          https://www.wattpad.com/story/392563421?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

عروس من باید از یه خانواده ی اشراف زاده و با اصل
          و نسب باشه...
          نه یه دختر پاپتی دهاتی که معلوم نیست ریشه و اصالتش مال کجاست!!
          مادر‌..این زندگی منه و مسئولیت انتخاب همسر آینده ی من رو خودم به عهده میگیرم نه شما..
          لطفاً اجازه بدید زندگی خودم رو خودم بسازم..
          نه شخص دیگه ای..
          من..کیم تهیونگ شاهزاده ی اول امپراطوری این مرز و‌ بوم..میخوام به خواست خودم با همین دختر به قول شما دهاتی و پاپتی ازدواج کنم..
          چون اون باب میل خودمه و با قلب خودم اون رو انتخاب کردم..
          ترجیح میدم با همین دختر ساده و روستایی ازدواج کنم و زندگیم رو بسازم..
          تا با دختران اشراف زاده ی پر فیس و افاده که تنها هنرشون ازدواج با پسران وزرا و مقام داران کشور هست..
          https://www.wattpad.com/story/391315820?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

LucensLana

فیکشن جنکای میخوام
          چرا هیچکس نمینویسه؟

taennie0000_

@LucensLana کلا دیگه هیچکس چیزی نمینویسه 
Ответ

LucensLana

سلام خوشگلا، دارم فیکشن رو از اول میخونم و یه ادیت های کوچیکی هم کردم، منتظر باشید که می‌خوام پارت جدید رو بنویسم، اکه تونستین شما هم دوباره بخونید تا داستان یادتون بیاد.

LucensLana

سلام به ریدرای عزیزم، البته اگه هنوز باشین؟
          حقیقتش رو بخواین چون سرم شلوغه توی وقت خالیم زمانی برای نوشتن ندارم، البته خیلی وقته از پارت آخری که گذاشتم می‌گذره و قبلشم از یه جایی به بعد اینجوری نبوده که به فاصله‌ هایی نزدیک آپ کنم. اگه هنوز ذهنتون درگیر این فیکشنه و دوست دارید که بخونیدش باید بگم که من از اون دسته نویسنده‌ هایی هستم که ریدراش باید هولش بدن.
          فکر می‌کنم که داستان رو یادتون رفته باشه، اگه هنوز هم تمایل دارین که این فیکشن رو بخونید، به احترام شمایی که مدتی منو همراهی کردین دوباره براتون می‌نویسم تا به پایان این فیکشن برسیم. اگه هنوزم چند نفر از شما هستین و دوست دارین که این فیکشن رو بخونید لطفا بهم بگین، البته باید پارت‌ها را از اول بخونید تا جریان داستان یادتون بیاد. همونطور که گفتم چند نفر از شما باید منو برای نوشتن هول بده و پیگیر آپ شدن باشه، همتون می‌دونید که مهم‌ترین عامل برای نوشتن یه نویسنده جدا از علاقه‌اش، تمایل بقیه یعنی ریدرای اون نویسنده هست.
          
          خب دیگه حرفامو زدم و منتظر کامنتاتون هستم،
          دوستدار شما: نویسنده Ride or die ❤️