ZahraVahidi1

Teahkook_writer

" راستی قرارت با دیلدو چطور بود ؟ "
          اوه گندش بزنن. صورتم به یه سمت دیگه چرخوندم تا گونه های سرخ شدم نبینه . پشت تلفن راجب خودارضایی صحبت کردن خیلی راحت تر از رودررو صحبت کردن بود . 
          " من درمورد روابط شخصیم هیچوقت حرف نمیزنم "
          
          با پشت انگشت هاش گونم نوازش کرد و گفت .
          " از خجالت قرمز شدی ! "
          
          Vkook
          
          https://www.wattpad.com/story/319706899?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Teahkook_writer&wp_originator=YSsMa1byXekDaJTynEkSjthQSDRn9UaNelXRx4K9zdtFK0fud4YzQ%2Fdl%2F3wQ6MVhxSWzqAqheJkdofFlmXbv6eTsORIirEBBzrFckRj6z8w0oMjKvzvZJCkRyHyycKrL

Armytaew

bangtan7stay

onseaa

های لاو
          من دارم یه فیک از تهکوک مینویسم و تازه شروع کردم
          میشه یک نگاهی بهش بندازی ووت بدی حمایت کنی
          شاید خوشت بیاد:))
          https://www.wattpad.com/story/315357913?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=callgwr&wp_originator=rQPd7v1quVWoiim9ZpuEJND6G8ZrOndzy5uHj3XAc22al4MzkIkrUZErcHJgdOdbeUInU36GV2jrq%2FvmuG8qNycjjiKXo%2FsOvJYZbK%2FmhfTY%2FFWR7y5Le9%2FJOGEUjOC6
          
          

Littlemiss__s

آنیوووو  (◍•ᴗ•◍) 
          ببشید وارد مسیج بوردت شدم 
          خوشحال میشم یه سر به این بوک بزنی و 
          نظرتو بگی و
          اگه خوشت اومد حمایت کنی
          ( یه نگاه بهش بنداز ، پشیمون نمیشی ⁦(´∩。• ᵕ •。∩`) ⁩ )
          مرسی از توجهت  ^_^
          https://www.wattpad.com/story/309375917?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VkookLooverr&wp_originator=aWA7sFY8irAdL0Dmak9EzxDfCPVMNw6ibRDV0Z5gqCETBUo1CHia3I0tSADBuoAYCYlevQPnSBkqxSBNMf073wEVFiyu1lW7IKYHOHt3rKaiB%2BJ22VNt%2FYPLB6oN8PSl

mavi_opa

ژانر:رومنس،درام،انگست،جنایی،کراس اُور،اسمات
          
          من میخواستم به سرنوشتم تو این دنیا پایان بدم غافل از اینکه سرنوشت من جایی پشت آینه با تو گره خورده...
          
          _تهیونگ کیم
          
          **************************
          
          _داستان ما مثل داستان رومئو و ژولیته ولی میدونی فرقش چیه؟
          _چی؟
          دستشو تکیه گاه سرش کرد و به دو گوی کهکشانی که خیلی وقته خودش رو درون اونها گم کرده بود خیره شد:
          _ما نویسنده داستان خودمونیم،تلخ و شیرینش رو خودمون رقم میزنیم،داستان رومئو و ژولیت بیشتر شبیه داستان قلب هاست؛ اگه قلب یکیمون نباشه قلب دیگری خودشو میکشه.
          
          ***************************
          -چیکار کردی عوضی!
          همونطور که نفس نفس میزد با صدای خشداری گفت:
          _از قلبم محافظت میکردم.
          https://www.wattpad.com/story/315680364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=mavi_opa&wp_originator=czVb1Qyn1mWKfy%2BWCFg9VPmJKYmzVQj1pTUwV9qdf58eubZDaqm6FD0DsRBOnZ8vUYs26ELEY4%2BN28ywY6za2cjhtZtw0aJ8DzfEkyJbYtSX1%2BimhupgrBI2q4HcgtCR