Melina1933

سلاممممممممممممم بچه هاااااااااااا 
          	چطوریننننننننننننننن 
          	
          	
          	
          	
          	بچه ها موافقین برای in your hands فصل دو بنویسم ؟؟؟ 
          	اگه موافقین زیر همینست بهم بگید 
          	مرسییییییییئ

Lady-peyviin

السَّلَاْمُ‌ ‌عَلَیْکُم‌ 
          ئەتوانی سەردانی ئەکوانتەکەم بکەیت گەر بەدلت بو ڤوت و فولوم بکەیت
          هاوکاریم بکەن لە بلاوکردنەوەی دینەکەمان

AyterZone

جونگکوک با چشم‌هایی مصمم به همسرش نگاه کرد و دستِ تهیونگ رویِ پوستِ شکمش کشیده شد :
          _تو خیلی کوچولویی، خودتُ دیدی؟! فکر میکنی بتونی یه کیم کوچولو رو تویِ بدنت رشد بدی؟!
          جونگکوک توی جاش چرخید و دست‌هاش رو دور گردنِ تهیونگ حلقه کرد و پیشونی هاشون رو به هم چسبوند و از فاصله کمی که بینشون وجود داشت به چشم هاش خیره شد
          +نمیخوای یکی که کوچولوتره رو با هم بزرگ کنیم؟!
          تهیونگ لب‌هاش رو لیسید و به نوازش کردن پوست پر حرارت پسر ادامه داد :
          _فقط اگر واقعا تو بخوایش 
          جونگکوک چونه ی تهیونگ رو گرفت و سر خودش رو جلو برد و با گرفتن لبِ پایینش بین لب هایِ خودش مک محکمی بهش زد و اروم رهاش کرد 
          +میدونی که میخوام ، پس دروغ نگو تِه ... فقط بگو که توعم دوست داری واسش تلاش کنیم
          
          ____________________________
          
          سلام جانآ
          معذرت میخوام که مسیج بوردت رو بی‌اجازه شلوغ میکنم اما خوشحال میشم به قصه کده کوچیک من سر بزنی و من میزبانت باشم 
          
          https://www.wattpad.com/story/337776176-%F0%9D%90%92%F0%9D%90%9A%F0%9D%90%AF%F0%9D%90%9E-%F0%9D%90%8C%F0%9D%90%9E-%F0%9F%8C%BF-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%AF%D9%87
          
          

Gol_queen

سلام عزیزم خوشحال می شم به جمعمون اضافه بشی.
          
          
          "-از کدوم بیشتر می ترسی؟ با من بودن یا رفتنم؟
          -نتیجه اش یکی نیست؟ اگه بفهمند هم از دستت می دم."
          
          
          https://www.wattpad.com/story/351162856?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Gol_queen&wp_originator=lkhGEH4o8nwnJU7TRB7CnXJd2fY4ZLowRJayfyabMLuy5sWVAmuw1i%2FquKrAIlvainRBe9IocPiSFOgvBT9A5GPKg6Ps%2BJmmAMr0tdXT4bJ4iFj%2FBFmjWXCFDdixH3m4

SarinaSharafi

اجازه میدی فیک تو ادامه بدم ؟ 

Melina1933

@SarinaSharafi 
            تهیونم ازدواج و با همسرش با خیال راحت داره زندگی میکنه 
            و کوک هم داره تاوان کارهایی که کرده رو پس میده 
Reply

Melina1933

@SarinaSharafi 
            چون به نظرم داستان کوک و ته توی این فیک تموم شده و هر کدوم راه خودشون رو پیش گرفتن 
            پس ادامه ای نداره 
            ولی اگه ایده ای تو ذختن براش داری میتونی عملیش کنی 
Reply

SarinaSharafi

من خیلی منتظر موندممم
Reply

Rose_at

Teahkook_writer

سلام عزیزم؛  ببخشید که بی اجازه وارد مسیج بوردت شدم و شلوغش کردم .. خوشحال میشم یه نگاه کوچولو موچولو بهش بندازی و مفتخرم کنی .
          
          یه داستان متفاوت از پسری که زندگی اروم و بی دردسرش با ورود دوست پسر مادرش دست خوش تغیراتی میشه و بعد گذشت چند روز ، دیگه اون زندگی اروم و کسل کننده سابق رو نداره .
          
          https://www.wattpad.com/story/318593161?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=library&wp_uname=Teahkook_writer&wp_originator=H9f%2BSpA925Wnv%2FzMSVlgUUjIG2MRiFnIQjKUOMbD9%2FifxpWihuFs8PSxpNCexuFrOlKeN8rYmAfIeldDlpILU6%2FisVHz6tKta80WTT6KrlXcziYtnBteH8SKCDAfRTQX

KimELAmoon

نماینده ی همه چیز تموم کلاس تهیونگ، و شر ترین پسر مدرسه جئون، سایه ی همو با تیر میزنن. اما مشکل اینجاست که تهیونگ کراش وحشتناکی روی جئون داره! 
          تا اینکه یه شب... یه ناشناس به تهیونگ پیام میده...
          
          «این ایوی هات و هیجانی با کاپل کوکوی رو از دست نده!» 
          
          https://www.wattpad.com/story/318397534?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=IELAORIGINAL&wp_originator=YxtfmC1VmFeyzPrtarfnOUcmHnnSXaR%2Bu9cGAbaBf6eI15c1tCOf9Zd0DKKTJUXbGSiq9NVAnDtJwAgFt9cS5ENy0%2FdeZp7%2FjpdIdiqIjz1vOqfuv33w35dGutSuKGtu