«یک گلوله، یک قلب، یک ورق جوکر…»
رئیس بانک مرکزی، بامداد امروز با شلیک مستقیم به قلبش کشته شد.
تنها نشانه: ورق جوکر با حرف بزرگ W که با پونز، بیرحمانه به پیشانیاش چسبانده شده بود.
شهر در شوک فرو رفت.
مردم، خشمگین و سردرگم، در خیابانهای منتهی به بانک مرکزی راهپیمایی کردند.
اما سؤال سنگینتری از صدای گلوله بر سر زبانها افتاد:
«آیا او واقعاً بیگناه بود؟»
افشاگریها آغاز شد.
پروندهای پنهان از تجاوز رئیس فقید به پنج امگای جوان...
و باز، همان ورق لعنتی، همان W مرموز، بر صحنهی جنایت.
هر ورق، آغشته به خون، حقیقتی سیاه را فریاد میزد.
در پی آن، اسکن دیجیتالی ورق بعدی پرده برداشت از رسوایی تازه:
افسری فاسد که با گرفتن رشوه، گناهکاران را آزاد و بیگناهان را به چوبهی دار سپرد.
قتل معاون بیمه مرکزی...
قتل تاجر بزرگ ویسکی...
و لیست، هنوز کامل نشده...
سه سال سکوت، سه سال سایه.
و حالا، بالاخره پرده کنار رفته:
قاتل سریالی، معروف به جوکر ـ دبلیو، کیست؟
افشاگر عدالت یا مجازاتگری در نقاب کابوس؟
ما فقط میدانیم که هر بار که حقیقتی دفن میشود، ورقی دیگر از جوکر در باد پدیدار میشود...
———
و حالا با گذشت بیش از یک سال، فصل دوم جوکر-دبلیو آغاز شد؛
همسفر قدیمی، خوشحال میشم که فصل دوم هم با من همسفر بشی♥️
https://www.wattpad.com/story/291472008
سلام عزیزم
امیدوارم حالت خوب باشه
من تازه فصل اول فیک تو سرنوشت منی رو تموم کردم ( البته طی چهار روز) خدایی فوق العادست و معتادش شدم و واقعا برای ویرایشش بهت خسته نباشید می گم.فصل دوم رو که نگاه کردم دیدم از تاریخ آخرین آپ یه مدتی گذشته...می شه بفرمایید که آپ می شده یا نه؟ می خوام ببینم دل ببندم و ادامه بدمش یا نه
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.