☝️
گفتم شاید بخواید بدونید که لایک کریزی به پایان رسید و آخرین نوشته ی من بود و من رسما دیگه فیکی اینجا آپ نمیکنم اگر هم نوتیفی ازم بگیرید احتمالا برای افتر استوری باشه✨️
مرسی که این همه مدت باهام بودید اوقات خوبی رو باهاتون داشتم و خوش گذشت بهم. بوسی بوسی دوستون دارم
کیم تهیونگ و جىٔون جونگکوک تو سن کودکی متهم به قتل عمد میشن و بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیدن وارد موسس اصلاح و تربیت که فرقی با زندان یا تیمارستان نداره میشن و چی میشه اونجا همدیگر ملاقات کنن ؟
-------------------------
تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
زانوهاش و بغل کرد
یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود
روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
از سرمای قلب یخ زدش . . .
از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
که هیچ چیزی حس نکنه
مدام زمزمه میکرد!
چیزی نیس! اینم میگذره!
عادت میکنی عادت میکنی!
عادت میکنی!!!
I think you'd like this story: "Boy A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
خوشحال میشم نگاهی بندازید :)
ولی تاحالا پارک رو بسته شده با آستین های بلنده لباسش دیده بودین؟! من اینجام تا نشده های خیال رو واقعیت کنم!
https://www.wattpad.com/story/372792638?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=x_sima
patient 243!
minyoon , teayoon
romance , smut , psychology
____________________________________________________
اوه لعنتی! ولی هم اتاقیه من..
□
- گمشو بیرون پیره مرد!.. اینجا قانون داره بچه! نه به کسی شیر میدیم نه لالایی پخش میکنم شبا!...بیا اینجا عمو بشین راحت باش! ،ولی اگر این عمورو اذیت کنی..
خیره به چشمایی که از دور بهش خیره بود زمزمه کرد..
حتی اون پرستار ها نمیتونستن تنه بسته شدش رو راست کنن!!
- اونوقت با دندون خوناتو و اشکاتو در میاره!
□
عروسکش رو بیشتر توی بغلش فشورد و سرشو خم کرد..اون..اون هنوز هم بهش زل زده بود.
□
- دال!...بیا بغله عمو!...میخوام ببوسمت..شاید برات لالایی خوندم..
□
لحظه ایی که سرشو بلند کرد انتظار نداشت که انگشتای ضمخت جیمین مچ پای پسرک رو از درده جدید گرفته و یونگی با دسته عروسکش مچ دستشو نوازش میکنه..
□
- عمو خوابش میاد یونی...میای بخوابیم؟!...دیگه نمیزارم کسی یونی رو اذیت کنه!
□
- جیمینی..تهته میگه جیمینی بده!
ولی عروسک گردان گم شده بود!
___________________
( By x_sima )