park_michax

های معذرت بابت اینکه مسیج بوردت رو اشغال کردم
          خوشحال میشم به این اکانت با وایب قرمز نگاهی بندازی و از بوک‌هاش حمایت کنی:) 
          
          https://www.wattpad.com/story/330631459?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Min_seulgix&wp_originator=7TrRVQimjJmYorRNGDxyJRbwWccEP7Mq2ysPGCqlAJpnccwoeIiccqhdF%2FUJOQs5o1uXAhvf3%2FtgI1v8MHwofNdny0nLz%2FP6C20NugFt65MdktXh7rtu1Oq1l%2BdvRHBw

Firooze2002

قفسه ی سینه‌ی چانیول بالا و پایین میشد و سفت و سخت تپانچه رو توی دستش نگه داشته بود.
          
          به قد بلند این پسر نمیخورد که تا به حال آدم نکشته باشه!
          
          بکهیون خودشو بالا کشید و تکیه‌اشو به کیسه های برنج پشت سرش داد.
          
          آروم آروم و یکی در میون نفس میکشید.
          
          پاهای فرمانده جا به جاییِ ریزی داشت و همین باعث شد بک حرکت بعدیش رو حدس بزنه!
          - شلیک کن!
          
          فریادِ بک همزمان با حمله‌ی فرمانده به سمت چان بود!
          
          سعی میکرد تا اسلحه رو از دست چان بگیره اما چانیول هم نمیخواست عقب بکشه.
          
          با پاش محکم به زانوی چانیول کوبید؛
          زانوش خم شد اما خودشو نباخت.
          ضربه‌ی بعدیش درست جای قبلیش بود و اینبار صدای آخ چان رو درآورد.
          
          کم کم داشت موفق میشد پارک رو منقلب کنه که صدای شلیک گلوله گوش همشونو کر کرد و باعث شد چند ثانیه سنگ کوپ کنند!
          
          بکهیون نفس نفس میزد و خیره به رنگ پریده‌ی چان خواست چیزی بگه که...
          
          قسمتی از پارتمونه، اگه خوشت اومده لینک زیر رو لمس کن 
          https://www.wattpad.com/story/305579639?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Firooze2002&wp_originator=O81sm4Q6CrYzzXznFVsr0rQX94ZlwaiMaPOCHAGJxKQZZXMRzWIyDyFSZ9p49xwqiQDSwRQSq3jmapYocfci0lwGWm5Yhbvlpmc%2Bwf8HG07ND6u%2BJmqUCNP%2F5lJIiHGw

PersianTranslate

محدثه جان خیلی متشکرم بابت ریدینگ لیست!
          خیلی برام باارزشه3>

MohaddesehBehboodi

@PersianTranslate قربونت جوجو ناز 
Reply

PersianTranslate

@MohaddesehBehboodi 
            
            من تابحال با یه پرستار یا دانشجوی پرستاری ارتباط نداشتم و صحبت نکردم...اینکه الان با یکی از باحال ترین هاشون آشنا شدم حس خوب و عجیبی بهم دست داده...خوشحالم که بوک من رو انتخاب کردی احتمالا بعدا هم منو توی بوردت^_^
Reply

MohaddesehBehboodi

اما حتما بعد اینکه امتحانات تموم شد میام رمانت رو یه لقمه میکنم
Reply

vanilla_fiction

          سلام
          دوست داری راه اینکه چطور یکی از آرزوهای خفنت به حقیقت بپیونده رو یادبگیری؟
          به همین خاطر غول چراغ جادو بهم گفته این بوک و بهت معرفی کنم
          با حمایتش یه ستاره توی بوک هست، که بوست میکنه و از خجالت رنگش عوض میشه...
          
          https://www.wattpad.com/story/288071925?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=omeganame&wp_originator=LjKYjPMJz4EZU7SNL9j%2BwU7PC2icxvxHdc%2Fvi2Frc8lI0vxGZ1j9O2SbwWod7rr3JdbYDtWvZQ0EOTsRFS2lw7eMbRjj2ZZFn1qyImIKqakpMA9i%2F7B%2B6aKjDPuEQ2GF

KvNj22

مرسی برای ریدینگ لیست و ووتای قشنگت که باهاشون دلمو ستاره بارون کردی لاولی *-*
          امیدوارم از بقیه داستان هم لذت ببریو نظرای ارزشمندتو بهم بگی منتظرتم ♡