Moonlight77JK

•°~ پارت سوم بلک لاو آپ شد ~°•

Mahya9795

هی لاو ...
          
          خوشحال میشم به بوک سر بزنی ...♡♡♡♡
          
          توی این اوضاح احوال هممون دوست داریم یکم از دنیای واقعی فاصله بگیریم نمیخوام طوری نشون بدم که عادیه اگه دوست نداشتی فقط ازش بگذر:)
          
          
          https://www.wattpad.com/story/323531032?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=imfelixi&wp_originator=vmfcsL6vJV5%2BWNS4HacrEt88z6bXVOtWESqF0gbXmXaLkp1ijLUmwMoPE7GwZ9ZQkYT0LliXg1SapOXOIa4YDzBOTPuYQKT7zPl7OVbxx0pf8vmr3kECe2KKRo6shWsc

sam_hanoul

سلام D=
          من یه فکیشن متفاوت تو ژانر امگاورس نوشتم که خیلی جذبتون میکنه.
          ----------
          داستان درمورد برتری امگا ها نسبت به الفاهاست. البته تا زمانی که این دو قلمروی دور افتاده دوباره درگیر میشن.
          شش برادر الفا و هفت خواهر امگا در این بین باید با احساساتشون بجنگن تا دوباره جنگی پیش نیاد.
          آیا ممکنه تاریخ دوباره تکرار شه؟
          
          https://www.wattpad.com/story/284272862?utm_source=android&utm_medium=whatsapp&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sam_hanoul&wp_originator=xytkKWhPozPFt7oyu0WfSrfe20F6aijVFG3M0kH5GdKRQCzg57uzTrpL1BP5sTJoDzp3ZyOOCucoVaRggdu2XNKXq7U0fQGmbwURoJqNlDPipl%2BEUS1bRUyKMl2dM2HL

Mahfelesaye

سلام گلم
          فیک استریت خیلی کم شده اما هنوز نوشته میشه و نیاز به حمایت دارن.
          ممنون میشم از بوکم حمایت کنی :)
          
          •  توضیحات داستان:
          
          المارا؛ داستان؟ نه. سفر به دنیای جدید و ماوراءالطبیعی بلک سوان هاست.خوندن سرگذشتی پر هیجان و خاص به همراه عاشقانه ای پر دردسر و متفاوت.
          
          لیان تنها وارث تخت اِلماسلار که پدر و مادرش به قتل میرسن ولی اون به طرز عجیبی زنده می‌مونه.
          برای اینکه تنها امیدِ صلح چهل هزار ساله شون رو زنده نگه دارن اونو به دور از جنگ و در بین انسان‌های عادی بزرگ می‌کنن.
          اما یک شب توسط سه موجود عجیب از خونه‌ی نامزدش ربوده میشه.
          و آیا تهیونگ متوجه میشه که دختری که دوسش داره همون ملکه ی گمشده ست...؟
          
          I think you'd like this story: "" by Lmara_bts on Wattpad https://www.wattpad.com/story/297755918?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Lmara_bts&wp_originator=k3kZlgGYgrKdmP77vvetOLUKTMPGanD0J7GSQgYN%2F2cJkZ3ososBcsjuKD0Za90diy6QfhlmGF37FaKX7LU9PVcQQNpdXq1mtpD226qND8mbiz5eOxZfptAa73ddSWg%2B

sam_hanoul

تهیونگ روبه روی بنگ شی هیوک ایستاد و با تحکم گفت: اگه یه بار دیگه اذیتش کنی من این گروهو ترک میکنم. ذره ای برام اهمیت نداره که بعدش قراره چی بشه. به نفعته به حرفم گوش کنی.
          هیچکس فکر نمیکرد تهیونگ به خاطر اون دختر گروهو ترک کنه.
          
          
          https://www.wattpad.com/story/283817395?utm_source=android&utm_medium=whatsapp&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sam_hanoul&wp_originator=ZBK3uvbamfue7kQBuzXGU6qUV1hihzgnOwRFgRnIHAnGnx9nUHlZfCqJF5%2FsC2Fmw1nomphl3%2FXffugUpec5YB09SxjazpgTA2k6%2BrKLg%2FbylaLkG5x2sZyeXYT6gugF

_Van_nie_