NarJes448

سلام به همه خوشگلای که فیکمو خوندن ولی متاسفانه من نتونستم ادامه اش بدم راستش من اصلا قصد فیک نوشتن نداشتم این فیکو یهویی و همونطوری امتحانی شروع کردم و نمی‌دونم چطوری ادامه بدم اگر توانستم ادامه شو در آینده مینویسم و میخواستم تشکری کنم از همه شما خوشگلا که فیکمو خوندین کوشش میکنم ادامه شو بنویسم ولی اگر نتوانستم منو عفو بفرمایید اصلا اینجا آمدم که به شما خبر بدم که یک فیک میخوام بنویسم ایده اش از خیلی وقت پیش دارم ولی نمی‌دونم چطوری شروعش کنم ولی به همین زودی ها آغازش میکنم منتظرش باشید . 
          	دوستتون دارم بای 

NarJes448

سلام به همه خوشگلای که فیکمو خوندن ولی متاسفانه من نتونستم ادامه اش بدم راستش من اصلا قصد فیک نوشتن نداشتم این فیکو یهویی و همونطوری امتحانی شروع کردم و نمی‌دونم چطوری ادامه بدم اگر توانستم ادامه شو در آینده مینویسم و میخواستم تشکری کنم از همه شما خوشگلا که فیکمو خوندین کوشش میکنم ادامه شو بنویسم ولی اگر نتوانستم منو عفو بفرمایید اصلا اینجا آمدم که به شما خبر بدم که یک فیک میخوام بنویسم ایده اش از خیلی وقت پیش دارم ولی نمی‌دونم چطوری شروعش کنم ولی به همین زودی ها آغازش میکنم منتظرش باشید . 
          دوستتون دارم بای 

Mahika_ghost

سلام نویسنده عزیزم 
          میتونم ازتون خواهش کنم به داستان منم یه سر بزنید 
          خوشحال میشم 
          https://www.wattpad.com/story/398609446?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Mahika_ghost

kookmin_19959

سلام عزیزم خوبی
          میگم یادته من یه فیک نوشتم که عکس روش دقیقا عکس فیک don't t blame me عه اگه فیکای منو ببینی همین فیک با همین اسم هست دقیقا یه فیک قبلا نوشته بودم که با همین عکس بود اگه جایی سیوش کردی میشه برام لینکش رو لطفا بفرستی؟

NarJes448

سلام عزیزم اره دیدم اون اشنائه ببینم اگه جای بود لینکش و میفرستم حتما 
Contestar

GNorthman

معذرت می‌خوام که بدون‌اجازه اینجا پیام می‌زارم، ولی تازه تصمیم‌گرفتم اولین‌فیکم رو بنویسم(: زمان‌زیادی روش گذاشتم و براش واقعاً زحمت‌کشیدم؛ پس خوشحال‌میشم اگه با «تناقض» همراه‌بشی.
          عشق و آرامشی که بعداز مصیبت و درد وارد زندگی‌اون می‌شد، باعث این تناقض‌شیرین بود!
          
          -تناقض-
          اون خونواده‌ش رو، پدرومادرش رو از دست داده‌بود اما حالا خانواده‌ی جدیدی در انتظارش بود.
          بعد این‌ اتفاقات پیش‌بینی نشده، چه‌کسی قراربود همسر اون امگای‌زیبا باشه؟! تهیونگ یا جونگ‌کوک؟!
          همه‌چیز از بعد اون‌امتحان شروع‌شد...
          https://www.wattpad.com/story/384857859?utm_source=android&utm_medium=ir.eitaa.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Lemon_JM

nami73058

سلام لطفا ادامه داستانو با سرچ دوباره
           Kookmin (my half brother)
          فصل دومشو بخونین چون با این اکانتم به دلایلی دیگه نمیتونم پارتو ادامه بدم و فصل دومشو با اکانت جدیدم دارم ادامه میدم خوشحال میشم حمایتم کنی