سوفیا..
مغرور، جدی، سرسخت؛ و البته افسرده!
سوفیای مغروری که از شوهر اجباریش کتک میخوره و زندگی براش معنایی نداره...
سوفیایی که تیغ، رفیق همیشگیِ شبای تنهاشه..
بهترین دوستش جولی با زیر دست پرروش ویلیام بلک، تصمیم میگیرن بدون اینکه بفهمه، شادش کنن، بهش امید بدن و زندگیشو پر معنی کنن، ولی..
برام خیلی ارزشمنده اگه بخونی و نظرتو بگی بیب *-* ✨
هری: تو مثل هرزهها رفتار میکنی...
کندیس: میدونی چرا؟! چون سالها توی دالهوس زندگی کردم...حق با توعه!
به داستانم سر بزن، پشیمون نمیشی عزیزم.
فالو کن یا حمایت کن اگه دوست داری؛]
https://www.wattpad.com/story/217645665
همه بدبختیام از ورشکستگی بابام شروع شد.
از وقتی که مجبور شدم تو دالهوس کار کنم!
اما بهترین بخش زندگیم وقتی بود که با هری استایلز اشنا شدم.
https://my.w.tt/jDORX2XK34
به داستانم سر بزن، پشیمون نمیشی عزیزم.
فالو کن یا حمایت کن اگه دوست داری؛]
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.