بهم ترحم نکن چان . من همیشه بلدم حقم و بگیرم . برات که تعریف کردم . توی مدرسه بچه ها ازم میترسیدن . نه اینکه خیلی گنده باشم یا زور زیاد داشته باشم . قلدری نمیکردم . اونا با عشق ازم میترسیدن . به خودشون میومدن و میدیدن عاشقم شدن و بعدش همه چیزشون مال من میشد . توی این 9 سالی که توی اکسو بودم هم وضعیت همین بود . من همیشه حقم و گرفتم . چه توی جایزه ها . چه توی اهنگایی که میخواستم داشته باشم . طعم شکست و زیاد چشیدم ولی تو با وجودت همه اونا رو برام شیرین کردی . اشتباه نکن چان . این یه درامای ابکی تلوزیونی یا یه همچین چیزی نیست که بخوام روم و ازت بگیرم و بعدشم برای همیشه اینجا و تو رو ترک کنم . تو برای من توضیح میدی . همه چیز و روشن میکنی و بعدش اگه بخشیدمت همه اینا میرن توی زباله های ذهنم و اگه هم نبخشیدمت...