Pegahir2013ooo

سلام عزیزم میشه فالوم کنی و از بوکم حمایت کنی؟ تازه اومدم واتپد به حمایت نیازم دارم
          
          
          تهیونگ دنبال جاسوسی که تو باندش بود میگرده ولی خبر ندارن که اون جاسوس همسر خودشه...!
          
          +قسم میخورم وقتی پیداش کنم زنده زنده میسوزونمش!
          -نگران نباش عزیزم باهم پیداش میکنیم...
          
          https://www.wattpad.com/story/378519843?utm_source=android&utm_medium=ir.medu.shad&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Pegahir2013ooo

Nika_vk00

@Pegahir2013ooo 
            های کوتچه حتما و اومیدوارم موفق باشی:>
Reply

Pinkrose986976

هلو کیوتی خوشحال میشم یه شانس بهش بدی و این که ببخشید بدون اجازه وارد مسیج بردت شدم
          
          توتفرنگی من
          
          کیم تهیونگ تک پسر و یکی یدونه ی مافیای بزرگ کره اس که بعد از مرگ مادرش توی لیتل اسپیسش میره و بیرون اومدن از اون بعد برای طولانی مدت باعث میشه حالش بد بشه.
          جئون جونگ کوک الفایی برای محافظت از یه بچه توسط کیم مین هو استخدام میشه . اما نمیدونه اون فرد در اصل بچه نیست یه لیتله. 
          با ورود تهیونگ زندگی کوک مثل یک توتفرنگی شیرین شد.
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/377225176?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=Pinkrose986976

Pinkrose986976

@Nika_vk00 توهم مرسی جیگول پیگول
Reply

Nika_vk00

@Pinkrose986976 
            وای حتما بهش سر میزنم و اومیدوارم موفق باشی^^
Reply

This_is_vic_

من بعد از دوسال تصمیم گرفتم دوباره بنویسم و خوشحال میشم اگر حمایتم کنی و نظرت رو بهم بگی
          https://www.wattpad.com/story/317903250?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=This_is_vic_

Nika_vk00

@This_is_vic_ 
            حتما میخونمش :)
            اميدوارم موفق باشی
Reply

VK-Cheri

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          من تازه کارم رو توی واتپد شروع کردم و خوشحال میشم اگر دوست داشتید یه سر به فیکم بزنید..
          
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

Nika_vk00

@VK-Cheri خیلیم عالی
            میخونمش موفق باشی کیوتی:>
Reply