moonriver85

          
          ‹ میگذرانیم جهانِ گذران را .... ›️ 
          •
          هفت دوست، یک قلعه‌ی متروکه، و افسانه‌ای که می‌گوید دیوارهای کنگلو هنوز صدای ارواح گذشته را در خود نگه داشته‌اند.
          آنها برای هیجان و کنجکاوی قدم به تاریکی می‌گذارند… اما خیلی زود می‌فهمند که قلعه فقط سنگ و خاک نیست، چیزی آنجا بیدار است.
          ماجراجویی‌ای پر از ترس، راز و لحظه‌هایی که هرکس باید با شجاعت یا ضعف واقعی خودش روبه‌رو شود.
          
          •
          اثری با ایده پردازی، داستان سرایی و شخصیت سازی #S_M_H و به قلم مشترک با من...!.
           #هپی_اند #ایران_و_ایرانی
          https://www.wattpad.com/story/401142399

moonriver85

این نه فیکه،نه یه رمان..بلکه یه پویش کوچیکه برای 
          حمایت از رمان های ایرانی و وطنی که داخل واتپد نوشته میشه و متاسفانه یا پیدا نمیشه یا حمایت نمیشه.. 
          شاید ما یا خیلی های دیگه مثل ما دنبال رمان های ایرانی توی واتپد 
          باشن که متاسفانه پیدا نمیکنن یا رمانشون حمایت نمیشه..
          پس خوشحال میشم از این پویش حمایت کنید و داخل ریدینگ
          لیستتون قرار بدین یا پخش و تبلیغ کنید تا سریع پخش بشه
          بین بچه های واتپد و رمان های ایرانی هم حمایت بشن❤️
          https://www.wattpad.com/story/400199310?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

زندگی همیشه درحال سوپرایز کردن ماست..
          مثل وقتی که تو اوج تاریکی و سیاهی،بهت یه
          هاله ی نور برای دوباره امیدوار شدن نشون میده..
          و کمکت میکنه که باز خودتو پیدا کنی و باز به زندگی
          دلخوش بشی‌..
          برای لحظه ای هم که شده،تموم مشکلاتتو فراموش میکنی‌..
          میون اون همه تاریکی و سیاهی،من برآورده شدن رویامو دیدم..
          و نزدیک شدن بهش..در اوج ناباوری!
          هنوز هم فکر میکردم یه خوابه..خوابی که هیچوقت دلم نمیخواد ازش بیدار شم..
          ولی من دلم میخواست حالا حالاها خواب بمونم و غرق این رویای خوش بشم و بهش دل ببندم..
          گاهی یه رویا میتونه تموم زندگیت بشه و تو رو از سیاهی محض نجات بده..
          گاهی هم میتونه خود اون رویا تبدیل به یه کابوس بشه و بیشتر تو سیاهی غرقت کنه..
          من اسمشو گذاشتم "مرگ تدریجی یک رویا"..!
          https://www.wattpad.com/story/392563421?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

flitata

سلام قشنگم..خوشحال میشم به بوکم سر بزنی :>
          اولین فیکشن ایمجینی که شخصیت اصلیش خود تویی با کرکتر مرد قشنگمون dpr ian
          خلاصه : ایان، مردی که بخاطر انتقام خواهرش بهت نزدیک میشه و تو بی خبر از همه جا قلبتو به راحتی به دستای اون مرد میسپاری..اما چی میشه که همه چیز یهو وارونه بشه و یه عشق ممنوعه گریبان گیر اون مرد و نقشه اش شه؟
          https://www.wattpad.com/story/375230627?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=flitata

moonriver85

عروس من باید از یه خانواده ی اشراف زاده و با اصل
          و نسب باشه...
          نه یه دختر پاپتی دهاتی که معلوم نیست ریشه و اصالتش مال کجاست!!
          مادر‌..این زندگی منه و مسئولیت انتخاب همسر آینده ی من رو خودم به عهده میگیرم نه شما..
          لطفاً اجازه بدید زندگی خودم رو خودم بسازم..
          نه شخص دیگه ای..
          من..کیم تهیونگ شاهزاده ی اول امپراطوری این مرز و‌ بوم..میخوام به خواست خودم با همین دختر به قول شما دهاتی و پاپتی ازدواج کنم..
          چون اون باب میل خودمه و با قلب خودم اون رو انتخاب کردم..
          ترجیح میدم با همین دختر ساده و روستایی ازدواج کنم و زندگیم رو بسازم..
          تا با دختران اشراف زاده ی پر فیس و افاده که تنها هنرشون ازدواج با پسران وزرا و مقام داران کشور هست..
          https://www.wattpad.com/story/391315820?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

گاهی اوقات اونقدری غرق عشق میشی..
          اونقدر غرق حال ‌و هواش و حال خوبش میشی..
          که فراموش میکنی به عاقبت اون عشق فکر کنی..
          و شاید حتی درست و غلط بودنش..
          فقط حال و هوای اون عشق برات مهمه‌..
          چیزی که برای الآنه..
          برای حال..یه عشق دو طرفه و شیرین..
          بدون در نظر گرفتن عاقبت تلخ یا شیرینش..
          و ابدی و یا فعلی بودن اون عشق..
          بعضی مواقع اونقدر بلاتکلیفی که نمیدونی تو بهشتی یا توی جهنم..
          وسط کدوم قرار داری..
          اگر که وسط بهشت باشی،برات حال خوب و وضعیت شیرینی در نظر گرفته میشه..
          و خوشبختیت تا ابد تضمینه..
          و اگرهم که توی جهنم باشی،حال بد و وضعیت تلخی برات در نظر گرفته میشه..
          ولی به نظر من،قرار گرفتن بین بهشت و جهنم..بین خوشبختی و یا بدبختی..این جهنم واقعیه!
          وقتی بلاتکلیفی و خودتم نمیدونی وسط کدوم قرار داری..
          https://www.wattpad.com/story/390433977?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

moonriver85

بعضی مواقع هست که ما دلمون میخواد یسری از
          چیزهای شیرین و زیبا رو تجربه کنیم..
          ولی خوب به واسطه ی نامردی های زندگی و پستی و بلندی های اون و شرایطش،ما شاید هیچوقت موفق به تجربه کردن اون تجربه ی شیرین نشیم..
          درست مثل جنی..!
          جنی یه دختری بود که همیشه آرزوی مادر شدن رو داشت‌..
          ولی به دلیل بیماریش،هیچوقت‌ نمی‌تونست تجربه ی مادر شدن رو داشته باشه..
          و کاملا ناامید شده بود و اون رو غیرممکن میدونست‌‌..
          و کاملا قیدش رو‌ زده بود..
          ولی زندگی یسری اتفاق های کاملا غیر منتظره پیش پاش قرار میده که شرایط مادر شدن رو در عین ناباوری می‌تونه تجربه کنه!:)
          https://www.wattpad.com/story/390241349?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85

Ninii22_22

( شیطان برگشته تا معشوقش رو نجات بده ))
          
          شروع فصل دوم بلک انجل 
          ممنون میشم اگه حمایت کنید
          
          https://www.wattpad.com/story/369942324?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Ninii22_22