PANTE_A

شیشه ی پنجره را باران شست؛
          	 ظرف های ناهار امروز را اما، 
          	چه کسی خواهد شست؟
          	(。-_-。)

bookravena

هی خوشگله...
          می‌دونی چیه؟ یه قصه نوشتم که قراره آرومت نذاره…
          هر پارتش مثل یه بوسه‌ی یواشکیه، روی لبه‌ی مرز هیجان و هوس.
          یه دنیای تاریک، پر از وسوسه، راز، و بازی‌هایی که قراره توش غرق شی…
          فقط یه شرط داره — باید جرأت کنی بخونی.
          دنبالم کن تو وات‌پد، تا هر بار که پارت جدید می‌ذارم، دلت بلرزه...
          
          بیا ببین چه خبره...
           
          https://www.wattpad.com/story/394609288?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=HaniBalochi

TanazFallatafti

سلامیییی به عشقای خودم ، حالتون چطوره ؟؟
          عزیزان دلم .. هیجان دوست دارین ؟؟ با کمی استرس ؟؟ با کمی غم ؟؟ با کمی طنازی ؟؟ و البتتته با یه عالمه عشق و عاشقی ؟؟ 
          پس رمان شکلات داغ بهترین انتخاب برای شما دوست عزیز هستش .. ♡♡
          آخ نگم برات که چقدر این آقا امیدِ ما این دخترِ بیچاره رو با کاراش اذیت میکنه 
          چه دلبری هایی میکنن اینا ❤❤
          عکسای شخصیتاهم گذاشتم ♡♡