PariyaH27

یه لحظه پیچ پرید سکته کردم ، فاک یو واتپد :')

SarinaMehrabi

ببخشید که بدون اجازه شما اینجا چیزی تایپ میکنم اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم یک فیکی بنویسم که واقعا زمانم رو روش بزارم :) 
          اگر دوست داشتی رز سفیدم در خونه "میراث"  رو بزن و کمی مهمونش باش و با میزبان های مهربونش همراه باش :)
          
          
          " میراث " 
          
          دکتر کیمی که سعی کرده بود بعد از فوت پدرش تمام خانواده کیم را به دور هم جمع کند اما ...
          نوه کوچکتر کیم بزرگ که طی سال ها غیبش زده بود چی ؟ 
          یک دایی مسئولیت پذیر ، برای برگرداندن خانواده اش تا اسپانیا هم میرود .... درسته ؟
          اما واقعا آن پسر گمشده ، حاضر به پذیرفتن خانواده ای که روزی با پای خودش آنها را طرد کرده بود ، می‌شد؟
          
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/374561364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=SarinaMehrabi

taravkook

به نام قرار دهنده ی عشق در سینه ها
          ..."
          
          
          سلام لاو 
          ببخشید بدون اجازه وسط مسیج بوردت سبز شدم 
          امیدوارم حال دلت خوب باشه !♡~
          این بوک رو جدید نوشتم :)
          اگر دوست داشتی حمایتش کن اگرم که نه فدا سرت ؛))
          ☆قطعا ستاره ی ووتات تو روند داستان تاثیر میزاره 
          بوص بهت 
          (Atira)
          
          •○•○•○•○•○•○•○•○•○•○•
          
          جونگ‌کوک سال دوم رشته پزشکی 
          چه؟!
           اتفاقی میفته 
          که ...
          میشه پرستار تهیونگ افسرده ی چهل ساله 
          و طعم عشقی رو تجربه میکنه که هیچ کس تجربه نکرده 
          _________
          
          تهیونگ کسی که فلج روحی شده و تمام شبانه روزش روی تخت میگذرونه 
          با افتادن یه موجود رو مخ توی زندگیش تا مرز سکته زدن میره 
          و هر روز کارمارو بابت همین ادم شکر میکنه
          
          ○•○•○•○•○•○•○•○•○•○
          [مینی فیک]
          
          نام بوک : عاشق احمق
          کاپل : تهکوک 
          ژانر : کمی کمدی/ رومنس/هپی اند /فلاف/اسمات
          
          ـ٨ـﮩـ۸ـﮩtaekook ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
          
          https://www.wattpad.com/story/325927467?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Atiravkook&wp_originator=f6VV0fiZBswYIfECC6Hm%2F4cLGkTcuJFCbI%2F%2BqeJqJJc67koDRMtVJrLeBqqEeQJRDMnlVsIulbGpnJEhxuV1AktohlQxJqcDwQQWwX6G%2FHy1IqilSMJVMZrQYW3otesi

TJJK9508