Davod Seyfi

درود. نمیخوام مسیج بوردتو شلوغ کنم 
          ولی خوشحال میشم یه سر به داستانم بزنی 
          اگر خواستی بعدا این پیامو پاک کن ممنون♡♡♡

سلام عزیزم 
          ببخشید اینجا پیام میدم
          ولی اگه به داستان های کلاسیک علاقه داری میتونی بیای به بوکم سر بزنی حمایت کنی؟♡
          https://www.wattpad.com/story/372740961?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=KIM_vj7

سلام عزیزم چطوری ؟
          خوشحال میشم اگه به فیک های 『blacktan』علاقه داری ...
          حتما به صفحم سر بزنی و اگه دوست داشتی فالوم کنی
          و با ☆و کامنت هات خوشحالم کنی 
          ૮₍ ˶ᵔ ᵕ ᵔ˶ ₎ა 
            (⊃❤️⊂)
          

سلام دوست داشتی خلاصه‌اشو بخون>>
          
          همه چیز از جایی شروع شد که امپراطور، کسی که باید پدر صداش میزدم، تصمیم گرفت صیغه‌ی پسرعموی اولم بشم!
          
          من جنی، شاهدخت هفتم گوریو، مادرم یه گیسانگ از سرزمین هانه!
          اون صیغه‌ی مورد علاقه‌ی امپراطوره و منو برادر تنیم مجبور بودیم واژه‌ی نامشروع رو تموم عمر با خودمون بکشیم!
          برای فرار از ازدواج اجباری به سرزمین هان پناه بردم تا برادرمو پیدا کنم!
          اما اونجا درگیر دو شاهزاده‌ی هان، تهیونگ و سهون شدم!
          
          https://www.wattpad.com/story/366062796?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Firooze2002