درود به کسی که نویسنده زندگی فرمانده و نعنامون بود...✨️
من به شخصه دلم برای قلم بلوریت تنگ شده...نمیدونم چرا ولی زمانی که داشتم اسلحه رو میخوندم احساس میکردم دارم با تک تک کارکتر ها صحبت میکنم، گریه میکنم، اشک میریزم و حسابی درکشون میکنم و خلاصه که آره...باهم رفیق بودیم✨️
نمیدونم پیام ها رو میبینی یا نه، ولی ازت میخوام مارو از قلمت محروم نکنی بانو...
امیدوارم هر کجای دنیا که زندگی میکنی، خوشحال و موفق باشی...✨️
راحیلللل دهتررر من یه عمره دارم دنبالت میگردممم
اول اینکههه میخواستم تشکر کنم بابت این شاهکارتتتت من جدی با اسلحه زندگی کردمممم
دوم اینکههههههه شنیدم قبلا کتاب اسلحه رو چاپ میکردییی منم میخوامتششششلطفا بگو چجوری میتونم داشته باشمش❤️
سلامم من خوندنشو شروع کردم و قلمتو خیلی دوست دارم میشه فقط بپرسم جاهایی که مثلا نوشته اهنگ رو پلی کنیم اهنگارو از کجا میتونیم ببینیم ، فضولی منو میکشه تا اخرش اخه
بدون ذره ای شک میتونم بگم بهترینه و مطمئنم هیچ چیزی بهتر از اسلحه پیدا نمیکنم
انقدر جزئیاتشو کامل و دقیق توصیف کردی ک انگار داشتم اونجا باهاشون درد و خوشحالیو حس میکردم
اولین رمانی بود ک بخاطرش گریه کردم و تونستم با خط ب خطش ارتباط برقرار کنم
بالای ۲۰بار خوندمش و هنوز مثل رو اول جذابه
اسلحه فراتر از یه رمان بود و واقعا خوشحالم ک باهاش اشنا شدم
میتونم بگم که من فقط نخوندمش من باهاشون زندگی کردم من.......فوق العاده بود اینجا نخوندم اولین بار پی دی اف بود نمیدم نویسنده اش واقعا هستی یا نه ولی اگ هستی دمتتتتتت گرممممم عالییی بودددددد امیدوارم بهتر از قبل ادامه بدیییی با اینکه نمیدونم بهتراز این هست یا نه ولی خیلی میخوام بازم فیک هاتو بخونم
صلام
وایی نمی دونم چی بگم عالی بود اصلا هیچ کلمه ای واسه توصیف قلمت نمیتونم بکنم و هیچ چیزی نمیتونم بگم محشر بود عالی بود یکی از بهترین فیک هایی خوندم عالی و من تقریبا سه بار خوندمش و وقتی اولین بار خوندم باهاش زندگی کردم گریه کردم خندیدم و خیلی چیزایی دیگه نمی دونم اینو میبینی یا ولی ازت خواهشی دارم اینکه یه فیکه دیگه ای بنویسی لطفا من عاشق قلمت و دوست دارم یه بار دیگه با یه داستان دیگه ببینمش امیدوارم که حالتم خوب باشه به ارزوهات برسی و موفق باشی با جون و دل منتظرم که ببینم از واتپد نوتیف اومده که داری فیک جدیدی اپ میکنی و من عین چی بیفتم رو گوشی
سلام خوبی؟
راستش خیلی وقته این فیک رو تموم کردم...این اولین فیکی بود که خودنم....خیلی یهو با این اثر شاهکار اشنا شدم....خواستم بگم که اسلحه خیلی چیزا بهم یاد داد.......میدونی راستش بعد از اولین فیکی که خوندم که یعنی اسلحه بعد از اون دیگه نتونستم با یه فیک گریه کنم یا ذوق کنم یا حتی کلی به کاراکتر هاش فوش بدم.....اسلحه اولین فیکی شد که تونست منو تغییر بده تونست تا ابد ذهن منو درگیر خودش بکنه و تو شدی اولین نویسنده ای که اسمش توی ذهنم تا ابد هک و اثرش تا ابد توی قلبم هک شده......حتی با اینکه من شیپ نمیکنم ولی وقتی ته و کوکی رو پیش هم میبینم یاد اسلحه میوفتم تمام خاطراتش دوباره و دوباره از جلوی چشمم رد میشه......من انقدر هیجان داشتم برای خوندن اسلحه که نتونستم جلوی خودمو بگیرم و صبح تا شب و شب تا صبح درحال خوندنش بودم و الان حسرت میخورم که ای کاش یکی بود بهم میگفت که نباید به این سرعت بخونم چون قراره تموم بشه......انقدری توی این داستان غرق شدم که نفهمیدم چجوری تموم شد با خودم فکر میکردم اسلحه هیچوقت قرار نیست تموم بشه.......امیدوارم همیشه شاد باشی.....ازت ممنونم که همچین اثری رو خلق کردی.......تو و داستانت همیشه جزوی از وجودم هستید.......راستش میخواستم بگم که اگه میشه در مورد اینکه فصل بعد هم بنویسی فکر کنی.......ممنونممممم
سلام عزیزم خواستم تشکر کنم من پی دی این فیک رو داشتم یکی برام فرستاده بود وقتی توی واتپد پیدات کردم گفتم تشکر کنم باورت میشه از وقتی خوندمش هر چندیه بار میرم دوباره از اول میخونمش خیلی عالیه یعنی بیشتر از عالی تعریفی براش نیس واقعا باهاش زندگی کردم استعداد بی نظیری داری توی فیک از همه بهتری مرسی که با این فیک به روحمون زندگی بخشیدی منتظر فیک های بعدیتون هستم خیلی ممنون نعنا