Reyhan13Jm

این اکانت موقته.....

shiiimiiin21

بذار به پاراگراف از کتاب شایو رو برات بنویسم اینجا. 
          
          گفتم و گریه‌کنان به‌سوی دستشویی دویدم تا دست و رویم را بشویم. به اتاقم رفتم و رخت‌هایم را عوض کردم. این کار هم برای چیره‌شدن بر اشک‌هایم بود. دوست داشتم آنقدر گریه کنم تا تک‌تکِ قطره‌های اشکم تمام بشوند. به‌سوی اتاق فرنگی در طبقه‌ی دوم دویدم. خودم را روی تخت انداختم. پتو را روی سرم کشیدم و تا جایی که جان داشتم گریستم. سپس ذهنم شروع به پرسه‌زدن‌های بی‌هدف کرد. رفته‌رفته از اندوه و غصه‌ام کم می‌شد کشش و خواهشِ فرد خاصی در من شکل می‌گرفت و من بی‌تابِ دیدنِ چهره‌ و شنیدنِ صدایش بودم. حس ویژه و کمیاب کسی را داشتم که به تجویزِ پزشک میله‌ی داغی کف پایش می‌گذارد و نباید زیر فشارِ درد شانه خالی کند...

fatim-jung

اومدی 

Reyhan13Jm

@fatim-jung منم خوبم کودن
Reply

fatim-jung

@Reyhan13Jm 
            خوبم تو چطوری 
Reply

Maybe_Tsuki

ازت بدم میاد ۲ با همون ترجمه قبلی