خوشحال میشم نگاه بندازید ؛)
• توضیحات داستان:
❞ من برات خطرناکم. میتونم تو رو با این عشق خفه کنم. میتونم تمام وجودت رو به اسارت خودم دربیارم و یا حتی بدتر... میتونم کاری کنم که نتونی حتی یک لحظه بدون من زندگی کنی...❝
سریر مقدس. داستانی دربارهی انتقامهای خونین، قلبهای آتشین و بوسههای زهرآگین.
شاهزاده نامجون به خاطر ماهیت بی ارزشش به عنوان یک بتا از خاندان سلطنتی کاملور طرد شده است. حالا سالهاست که دور از برادران آلفا و مادر پلیدش زندگی میکند. اما طولی نمیکشد که پای شاهزاده دوباره به دربار باز میشود. سانیا، ملکهی زیبا ولی نادان کاملور نقشهی حمله به کاریستینیا در سر دارد و ناگریز، شاهزادهی طرد شده را به عنوان فرماندهی ارتشش بر میگزیند.
حالا، او در اسارت دروغهاست و زمانی که با شاهدختی از کاریستینیا ملاقات میکند، همه چیز بدتر و حصار دروغها هر لحظه تنگتر میشود...
https://www.wattpad.com/story/284272862?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=sam_hanoul
خلاصه:جونگکوک که تمام هدفش در زندگی تحصیل و گرفتن بورسیه است، به تهیونگ فردی خشک و مغرور آشنا میشود، تهیونگ برای یک سری مشکلات شخصی دنبال کسی میگردد که بتواند بهمدت دوماه نقش نامزد او را بازی کند به کوک پیشنهاد میکند که اگر دو ماه نقش نامزد اون را بازی کند، بهصورت کاملاً رایگان بورسش را به جونگکوک میدهد.تهیونگ و جونگکوک ضمن نقش بازی کردن، رابطهای پرشور و چالشبرانگیز را تجربه میکنند که موجب میشود همه برنامهریزی را فراموش کنند
https://www.wattpad.com/story/361522101?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Hmhateu