Sana_Ep
امروز واقعا بدترین روز عمرم بود.
مینویسم تا یادم نره چیا رو از سر گذروندم.
تنهایی با بدترین حال ممکن، در حالی که داشتم تو تب میسوختم و از سرما میلرزیدم، برای اینکه بعدا ضعف نکنم، واسه خودم صبحانه درست کردم؛ لباس پوشیدم؛ اسنپ گرفتم و رفتم اورژانس؛ منتظر موندم تا نوبتم رسید؛ دکترو دیدم؛ بهم گواهی نداد واسه فردا؛ رفتم داروخونه داروهامو گرفتم؛ برگشتنی تو تزریقات، آنژیوکتمو که وصل کردم پاشم برم دراز بکشم، وسط بخش بیهوش شدم؛ تنهای تنها، مردم غریبه بلندم کردن بردن رو تخت؛ حالم که یکم بهتر شد، درد زیر دلم شروع کرد به خود نمایی؛ یه آقای غریبه رفت واسم قرص گرفت؛ حس بدی بود؛ غربت که میگن همینه؛ هرکی از راه میرسید میگفت کَس و کار نداره تنها پاشده اومده؛ یه عده هم میگفتن این خودش پرستاره وضعش اینه؛ یه عده دیگه هم بودن میگفتن کسیو نداری بهش زنگ بزنی؟ خیلی حرف شنیدم؛ همه بچههای اتاق برگشته بودن خونشون الا دوتاشون که باهاشون اصلا سازگار نیستم؛ مجبور شدم به یکی زنگ بزنم که نباید؛ خیلی گریه کردم؛ خیلی خیلی زیاد؛ اما مگه سبک میشم؟ الان یکم بهترم؛ اما همچنان نمیتونم از رو تخت پاشم و بند بند اعضای وجودم درد میکنه؛ فردا هم سه ساعتشو کوییز دارم، بدون گواهی:)
و نهایتا، وقتی زنگ زدم بهش بیاد، که دیگه حالم بهتر شده بود. نمیدونم حکمتش چی بود اما در هر صورت انتظار داشتم تا الان یه حالی ازم پرسیده بود... انتظار بیخودی از کسی که میشناسم...
pariya13801380
@Sana_Ep خوبه که تعریف کردی امیدوارم یکم سبک تر شده باشی عزیزم میدونم شاید دلت نخواد جواب بدی ولی من برات مینویسم تنهایی واقعا سخته ولی آدمو قوی تر میکنه و باعث میشه بتونی از پس هر چیزی بدون نیاز به کسی بر بیای دل آدم وقتی تنهاست خیلی میگیره ولی بعدش میبینی بهش عادت کردی و خودتم دیگه حوصله کسی رو نداری وقتی تنها زندگی میکنی این چیزا پیش میاد خیلی سخته ولی خیلی خودتو ناراحت نکنن مطمئن باش هرکسی اونجا کمکت کرده از مهربونیش بوده و کسی قضاوتت نکرده حتی اگه یک درصدم کرده باشه چه اهمیتی داره؟ بذار هرکی، هرچی دلش میخواد فکر کنه اون امتحانم فقط یه روز و خاطره بد برای توعه قرار نیست که همه امتحاناتو بدون آمادگی بدی یادت نره تو خودتو داری تا اینجا تونستی دووم بیاری بعد از اینم میشه♡
•
Reply