Sana_zrn_
Link to CommentCode of ConductWattpad Safety Portal
نزدیک شدن خرداد چه تاثیری داشته که واتپد انقدر ساکت و خلوت شده
ماها هم که باید حظوری امتحان بدیم!
he_callsme_Nahal
@Sana_zrn_ البته یه چند روزی نیستم ولی تا اون موقع میتونی رمان های دیگه ام رو بخونی
•
Reply
deadlycherrie
سلام لاو خوشحال ميشم به بوكم سر بزني و نظرتو راجبش بگي بهم و اگه خوشت اومد ازش حمايت كني++♥️
https://www.wattpad.com/story/327455428?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=deadlycherrie&wp_originator=9RmOfN1rgTLHuzAnS569Sc4L2rsZVEQ8mT5PS9IZKcCibdX1gUZc74juhItbiQ7QrIw2Faf2biqxL7vZysK%2BZLGKoMHy5NxoLMQkccqBeQ7Sxz3Eoh%2BS26EEie83U78T
jbeebs_s
های سوییتی ، امیدوارم حالت خوب باشه
من یه بوک ترجمه کردم و خوشحال میشم که بهش سر بزنی و اگه خوشت اومد ووت و کامنت بزاری ♡
https://www.wattpad.com/story/304912330?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=jbeebs_s&wp_originator=2HL7vWFtYC6iplSFUJdymiflO07IlhwbvW4bVzz9iK2OZUsdKlPqqBWExFh%2BFDPVAe6fOv%2FsdNHx%2FsB1Hrbfc8GdxugxhRCQfw2N5cIPks%2BKz7TpMH7lcUAwN0RF74r8
he_callsme_Nahal
صورتش رو جلو آورد و دستش رو آروم پشت کمرم برد...
با توش قلب بالا نگاهش کردم که به سرعت اسلحه ام رو از کمرم کشید بیرون و با یه حرکت دستم رو پیچوند و به کابینت چسبوندم...
ضامن اسلحه رو خلاص کرد و روی شقیقه ام گذاشت و گفت: «فکر کردی اینقدر خرم؟ نمیفهمم واسه چی اومدی اینجا ...»
لبش رو به گوشم چسبوند و گفت: «... لیلی کوچولو؟»
سلام عزیزم (◍•ᴗ•◍)
اگه به ژانر عاشقانه - پلیسی خوشت میاد و دنبال یه رمان با موضوع جدید و آپ منظم میگردی، به بوک جدیدم سر بزن ♡♡
https://www.wattpad.com/story/275569065
Hasti-skarsgard
های بیب.خیلی خوشحال میشم اگه نگاه قشنگتو واسه چند ثانیه هم که شده به بوکم قرض بدی:)♡
https://www.wattpad.com/story/280486606?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Hasti-skarsgard&wp_originator=RoTPGd2woy1ACkW8dKiWiLS3l91I4oa4H9PsOaUymTSwjojELx1y6pOlJR7EXcWlL5FKfdfoZ6s7LFV%2BWS4x6dFJT3qMNeP%2FOM0Qh1psyioJELgToAZY%2FA4shjO69m6P
rebecca_belletrist
(っ◕‿◕)っ سلام
rebecca_belletrist
pol koo ? :(
he_callsme_Nahal
تو قرار بود "روشنا" رو آپ کنی *ایموجی که به فکر فرو رفته*
he_callsme_Nahal
@Sana_zrn_ قرار نیست همه ی نوشته های یک نویسنده عالی باشه... کم کم و به مرور بهتر میشه ای کاش بازم بنویسی>.<
•
Reply
Sana_zrn_
نزدیک شدن خرداد چه تاثیری داشته که واتپد انقدر ساکت و خلوت شده
ماها هم که باید حظوری امتحان بدیم!
he_callsme_Nahal
@Sana_zrn_ البته یه چند روزی نیستم ولی تا اون موقع میتونی رمان های دیگه ام رو بخونی
•
Reply
hellia_sh
و او فریاد میزند : وقتی میگم نوع قهوه ام رو دوست دارم به من نگو که قهوه ات مثل شراب تورو مست مست میکنه یا نه
چون تو نمیدونی که معتاد کافئین شدن یعنی چی
~تیکه ای از رمان~
سلام ببخشید من از دنیای تخیلی و عاشقانه رمان hel hel badam مزاحم میشم
می خواستم بگم که یه رمان تازگیا نوشتم که منتظره شما بخونیش و نظر و ووت بدی ♡
راستش میخوام برای اولین بار تو زندگیم با یکی صادق باشم
پس بزار بهت بگم که اینی که میبینی یه عاشقانه پر از صحنه نیست پس اگر دوست داری که شاهد عشق بازی ها ی زیادی باشی نخونش
چون رمانم قراره یه عاشقانه سافت در قالب تخیل و استعاره بهت نشون بده
و جونم برات بگه که این فف نیست و قراره نوع نوشتاریم این شکلی باشه که گفتگو ها گفتاریه و شرح وقایع و احساسات فرد به شکل ادبیه
مرسی از توجهت و امیدوارم به خواننده های رمانم بپیوندی