Supernatural313
Link to CommentCode of ConductWattpad Safety Portal
شیائوژان وجود نداشت.
میتوانستید تکتک واحدهای ساختمانیای را که شیائوژان زمانی در آنها زندگی میکرد در بزنید؛
از همسایهها دربارهاش بپرسید،
اما هیچکس نمیفهمید دقیقاً دربارهی چه کسی حرف میزنید.
نمیتوانستید با هیچکدام از دوستانش تماس بگیرید؛
چون دوستی نداشت.
پیدا کردن خانوادهاش هم تلاشی بیهوده بود؛
چون خانوادهای نداشت.
در واقع، تنها کسی که از وجود شیائوژان خبر داشت…
خوب—
خودِ شیائوژان بود.
و اگر راستش را بخواهید،
بعضی روزها حتی خودش هم به این موضوع اطمینان نداشت.
هیچکس در این سیاره، شیائوژان را نمیدید.
او نامرئی بود.
سایهای خاموش که بیصدا میان آدمهای عادی حرکت میکرد—
آدمهایی که دوست داشتند،
عشق را تجربه میکردند،
خانواده داشتند.
فکر نکنید هرگز تلاش نکرده بود با کسی ارتباط برقرار کند.
شیائوژان تلاش کرده بود.
مشکل اینجا بود که در این کار… افتضاح بود.
تمام تلاشهایش
به صداها و آواهای ضعیفی ختم میشد
که تقریباً همیشه در گلویش گیر میکردند
و هرگز راهی به بیرون پیدا نمیکردند.
اما حتی اگر میتوانست حرف بزند—
واقعاً قرار بود چه بگوید؟
#S_M_H
https://www.wattpad.com/story/405304865