Sin_Pi

سلام قشنگا حالتون خوبه؟
          	
          	یه فیکشن جدید شروع کردم به اسم نخ سرنوشت با کاپل‌های سانسانگ و سونگجونگ. اولین بارمه دارم از ایتیز مینویسم و راستش خیلی استرس دارم براش چون هنوز مخاطب ایتینی ندارم :)
          	میشه اگه دوستان ایتینی دارین فیکم رو بهشون معرفی کنید؟ خودتون هم دوست داشتین خیلی خوشحال میشم اگه بخونیدش. داستان قشنگیه قول میدم که خوشتون بیاد ازش :)
          	
          	https://www.wattpad.com/story/402691537?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=Sin_Pi

Sin_Pi

سلام قشنگا حالتون خوبه؟
          
          یه فیکشن جدید شروع کردم به اسم نخ سرنوشت با کاپل‌های سانسانگ و سونگجونگ. اولین بارمه دارم از ایتیز مینویسم و راستش خیلی استرس دارم براش چون هنوز مخاطب ایتینی ندارم :)
          میشه اگه دوستان ایتینی دارین فیکم رو بهشون معرفی کنید؟ خودتون هم دوست داشتین خیلی خوشحال میشم اگه بخونیدش. داستان قشنگیه قول میدم که خوشتون بیاد ازش :)
          
          https://www.wattpad.com/story/402691537?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=Sin_Pi

Sin_Pi

سلام ریدر های گل من 
          
          چنل‌ فیکشن سولو توی تلگرام زدم. قراره از استری کیدز، ایتیز و دی سیکس و شاید گروه های دیگه توش بنویسم.
          فعلا دارم فیکشن های تموم شد‌ه‌ی قبلیم رو میذارم، تعداد ممبر ها به ۶۰ تا که برسه فیکشن جدید توش شروع میکنم.
          خوشحال میشم اگه جوین بشین:
          
          https://telegram.me/SinPiBooks

Theaurrora

جیسونگ پسری ساده و معصوم بود، ولی پشت لبخند ملایمش یه راز تاریک پنهون بود. چیزی که مینهو خیلی دیر فهمید... و وقتی فهمید، وارد جهنمی شد که جیسونگ با دست های خودش ساخته بود.
          
          -"من اون فرشته‌ای نیستم که تو تو خیال‌هات ساختی، لی مینهو... من زهر می‌ریزم تو جامی که با لبخند بهت تعارف می‌کنم. دنیامون پر شده از درد و وسواس، جایی که تنها راه زندگی کنار من، قدم زدن تو سقوطه.
          حالا بگو، می‌تونی این شیطان رو دوست داشته باشی؟ یا اینکه این عشق لعنتی، آخرش ما رو نابود می‌کنه؟"
          
          اگه دنبال فیکشن مینسونگ هستی که با لطافت شروع می‌شه ولی آروم‌آروم کشیده می‌شی به دنیای تاریکی که از اعتماد، کنترل می‌سازه و از عشق، وسواس، پیشنهاد میدم موگه رو بخونی:)
          خوشحال میشم به جمع برف کوچولوهای من بپیوندی♡
          https://www.wattpad.com/story/397971590?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Theaurrora

skz_fiction

"-نمیتونی تصور کنی چه ماموریت هایی گذروندم که اجازه بدن وارد ارتش بشم..."
          
          "+مهم نیست... برای من هیچ چیز جز قلب آدم‌ها مهم نیست"
          
          "-اگه... اگه هنوز نمیتونی بهم اعتماد کنی، میخوای تو هم چیزی رو بدونی که نباید؟ اینجوری مساوی میشیم...!"
          
          استعمار کره توسط ژاپن، دورانی که خائن ها و معترض ها هردو لایق مرگ اند. زمانی که مرگ با عشق یکی میشه... "Crimson Mirage" 
          
          آپ دومین فیک چنل ما شروع شده و ادامه پیدا کردنش فقط به حمایت شما عزیزان بستگی داره، خوشحال میشیم اگر بهش سری بزنید و با داستانش همراه بشین.
          
          از نویسنده محترم این اکانت معذرت می خوایم که بدون اجازه پیام گذاشتیم ممنون میشیم اگه همکاری کنید :>
          
          https://www.wattpad.com/story/399451083?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=skz_fiction