Stardust_story

اتفاقایی که دو سال پیش باعث شده بود strawberry and sex رو رها کنم این‌بار از اول بدترش افتاده ولی با این تفاوت که این داستان از قبل وجود داشته و صرفا داشت تبدیل به جیکوک میشد
          	پس‌ میتونین با خیال راحت فیلمِ 
          	How to lose a guy in 10 days رو ببینین
          	 و بدونین تا انتهای فیک چی میشه

Stardust_story

@NiYu39 واقعا امیدوارم این روزای سخت بلاخره برامون تموم شه و یکبارم شده واقعا نفس راحت بکشیم
Reply

baharbahari0086

@Stardust_story 
          	  یعنی قرار نیست ادامه اش آپ بشه 
Reply

NiYu39

@Stardust_story نمیدونم چی شده. اما اگه روزای سختی داری (که منم همینطور... و میدونم آب شدن ینی چی) امیدوارم از پس مشکلات بر بیای ♡ 
Reply

busantownroad

جئون جونگکوک، راننده ی معروف ماشین های مسابقه ای که هر لحظه از زندگی‌اش را در معرض سرعت گذرانده و همیشه نیازهای شهوانی و هیجان بر احساساتش غلبه کرده، ضعف داشتن در مقابل تهیونگ، رقیبش هیچوقت جزئی از تصوراتش نبود.
          
          https://www.wattpad.com/story/371045844?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=busantownroad

minkook_i

معذرت می‌خوام که بدون‌اجازه اینجا پیام می‌زارم، ولی تازه تصمیم‌گرفتم اولین‌فیکم رو بنویسم(: زمان‌زیادی روش گذاشتم و براش واقعاً زحمت‌کشیدم؛ پس خوشحال‌میشم اگه با «تناقض» همراه‌بشی.
          عشق و آرامشی که بعداز مصیبت و درد وارد زندگی‌اون می‌شد، باعث این تناقض‌شیرین بود!
          
          -تناقض-
          اون خونواده‌ش رو، پدرومادرش رو از دست داده‌بود اما حالا خانواده‌ی جدیدی در انتظارش بود.
          بعد این‌ اتفاقات پیش‌بینی نشده، چه‌کسی قراربود همسر اون امگای‌زیبا باشه؟! تهیونگ یا جونگ‌کوک؟!
          همه‌چیز از بعد اون‌امتحان شروع‌شد...
          https://www.wattpad.com/story/384857859?utm_source=android&utm_medium=ir.eitaa.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Lemon_JM

VK-Cheri

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          من تازه کارم رو توی واتپد شروع کردم و خوشحال میشم اگر دوست داشتید یه سر به فیکم بزنید..
          
          
          خلاصه : 
          گاهی فرار از تاریکی ، تاریکی عمیق تری به دنبال داره
          نخ سرنوشت بی اجازه اونها در هم تنیده شده بود تا زندگی رو رغم بزنه که با بوی غم و سیاهی خون خو گرفته.
          پسر بیست ساله ای که در تقلای زنده موندن با افرادی اشنا میشه که ادعای عجیبی راجب اون دارن و گرفتن دستهایی که به سمتش دراز شدن اون رو با گذشته راز آلودش رو به رو میکنه.
          شاید از ابتدا گذشته همان آینده بود و آینده گذشته ای که ازش فرار میکرد..
          و هیچ کس نمیدانست پایان این گرداب بی پایانِ زمان چه بهایی برای شکوفه عشقش خواهد داشت !
          
          ---
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

Donya_thv

خوشحال میشم یه سری به فیک جدیدم بزنید ♥️ 
          
          +  اصلا خبر داری بابام هر هفته ، با چند میلیون وون حساب مامانتو پر می‌کنه ! 
          _ خب میگی چیکار کنم ؟
          + کمترین کاری که میتونی برای تشکر از بابام انجام بدی اینه که حداقل سوراخ پسرشو پر کنی ، درست نمیگم مین شوگا ؟ 
          https://www.wattpad.com/story/375751339?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Donya_thv