ترانه عزیز کاش بدونی چقدر دلتنگ نوشتههات خصوصا نورلند که چیزی تا یکساله شدن توقفش نمونده، هستم..
درک میکنم که بخاطر مشغله توقف زدی ولی لطفا برای همیشه نباشه:)
سلام سیلوی؛حالت چطوره؟!امیدوارم خوب باشی و آرامش همیشه به همراهِ تو و قلبِ مهربونت باشه...اینجا مینویسم،چون میخوام بدونی...و خب جز از اینجا دسترسیِ دیگهای بهت نداشتم...
سالها پیش بود که من نویسندگی رو شروع کردم،از اونجایی شروع شد که من با ذوق و شوق،نگاهمو به دزیرهی تو دوختم و از تحسین لبریز شدم!! "یعنی نویسندگی،نوشتن انقدر خفنه؟!من با قلمِ تو و تمومِ فیکهات اشک ریختم،خندیدم،غمگین شدم،ذوق کردم،درموندگی رو حس کردم،بهاوجِ پرواز رسیدم و دوست داشتم خودم هم بتونم خالقِ تمامیِ این حسها باشم...
فقط خواستم بدونی که...دلیل اینکه من الآن اینجام،تویی و قلمِ زیبات✨️دوستدارِ تو،دژاوو.