ترانه عزیز کاش بدونی چقدر دلتنگ نوشتههات خصوصا نورلند که چیزی تا یکساله شدن توقفش نمونده، هستم..
درک میکنم که بخاطر مشغله توقف زدی ولی لطفا برای همیشه نباشه:)
سلام سیلوی؛حالت چطوره؟!امیدوارم خوب باشی و آرامش همیشه به همراهِ تو و قلبِ مهربونت باشه...اینجا مینویسم،چون میخوام بدونی...و خب جز از اینجا دسترسیِ دیگهای بهت نداشتم...
سالها پیش بود که من نویسندگی رو شروع کردم،از اونجایی شروع شد که من با ذوق و شوق،نگاهمو به دزیرهی تو دوختم و از تحسین لبریز شدم!! "یعنی نویسندگی،نوشتن انقدر خفنه؟!من با قلمِ تو و تمومِ فیکهات اشک ریختم،خندیدم،غمگین شدم،ذوق کردم،درموندگی رو حس کردم،بهاوجِ پرواز رسیدم و دوست داشتم خودم هم بتونم خالقِ تمامیِ این حسها باشم...
فقط خواستم بدونی که...دلیل اینکه من الآن اینجام،تویی و قلمِ زیبات✨️دوستدارِ تو،دژاوو.
ترانه بانووو چند شاتی ای که یه پارتش Binary Stars بود رو تو یه دنیای موازی ادامه نمیدی؟ دیشب خواب میدیدم جونگکوک هم همکار ته شده، صبح روزی که تیم EGS سازمان، داره SLS core stage ناسا رو به ساختمون مونتاژ وسیله نقلیه ی مرکز فضاییِ کندیِ ناسا منتقل میکنه؛ جونگکوک هم مامور نظارت به محوطه انتقال بوده اما تهیونگ خبر نداشته و یه آتیش جزئی باعث فعال شدن هشدار و درخواست حضور فرمانده تهیونگی میشه که صبح همون روز جونگکوکو پشت میز صبحانه خونه شون بوسیده و بغلش کرده و از جذابیت مدل جدید موهاش غر زده که نباید انقدر توجه همه رو با این جذابیت جلب کنه و همینطور ازش خواسته وقتی رفتن مرکز بیاد کنارش تا روی مقاله ماموریت ماه آرتمیسII کار کنن... و حالا... با صحنه غیرقابل باوری روبه رو میشه که آیا اون پسر روی برانکارد با کتف پانسمان شده پسریه که آنروز براش شیرعسل گرم دسترنج خودش برای ته رو توی ماگ موردعلاقه تهیونگ سر کشیده تا ثابت کنه فقط شیرموز نمیخوره؟
سلام
من خیلی وقته که اکانته واتپدتو دارم ولی نمیدونستم تو نویسنده ی دزیره ای و واقعا پرام
من فک. میکردم که نویسنده ی دزیره دیگه فیک نمی نویسه و واقعا باید بگم که تو یه شاهکار خلق کردی و واقعا نمی دونم حسمو نسبت به دزیره توصیف کنم
فقط یه سوال تو اینستاگرام پیج نداری؟
نویسنده ی دزیره شماییییییییییییی؟؟؟؟؟ واقعا؟؟؟؟؟ واقعا شاهکار خلق کردی ، دزیره خیلی خیلی زیبا بود در امتداد رود سنم همین طور
امیدوارم تو زندگیت موفق باشی و همچینین ممنون که دزیره رو نوشتی و باعث شدی بتونم باهاش زندگی کنم
گاااد نویسنده عزیز¡!¡!¡!
خوشحالم که اینجا سرزدی...
اشتباه نمی کنم... مطمئنم یه فیکشنِ آنگویینگ، ۱۱ پارتش رو اینجا آپ کرده بودیییییی...
نورلند....°•○°●•°○•. ................♥︎
کاش ادامه اش بدیییی...(ಥ﹏ಥ)
@nocturneforasadnight سلام عزیزممم نه راستش فعلا یه مدت کارامو توقف زدم حضور دارم توی واتپد و کامنتارو میخونم ولی به خاطر شغل فعلیم وقت نمیکنم زیاد بنویسم