T_G_R_V_M_N_J_M_1998
میخوام بدونی امروز که بهم گفتی کمر باریکِ من؛کلی ذوق کردم با اینکه خودم حس می کنم یه کوچولو چاق شدم هنوزم از نظر تو قشنگم!و چی از این بهتره برای من؟! دیشب قبل حموم رفتنت بهم گفتی تا بیام غذا رو حاضر می کنی؟ گفتم باشه و تو رفتی؛بعد چند دقیقه سفره رو باز کردم و گفتم حالا تا در بیای طول می کشه ؛ پس در حموم رو باز کردم و اومدم پیشت ؛اولش میخواستم یه بوسه ی کوچیک از لبات بگیرم و برم ؛اما میدونی که! من به کم راضی نیستم!پس موندم و تو از تو یقه ی لباسم آب ریختی و خیسم کردی!منم که دیوونه تر از تو! با همون لباسا اومدم زیر دوش و همونجا لباس هامو دراوردم و گفتم حالا باید بشوری منو! حموم قشنگی بود و کلی خوش گذشت بهمون! بعدش اومدیم بیرون و همونجوری با حوله رو تخت دراز کشیدیم و سیگار کشیدیم؛بهت گفتم دقت کردی من چند وقتی میشه دیگه شب ادراری ندارم؟! :")) گفتی آفرین تازه داری بزرگ میشی!!^^ بحث شب ادراری داشت کم کم نگرانم می کرد؛دیشب دیدم خیلی وقته که نداشتم ؛خوشحال شدم. بعدش شام فسنجونی که حاج خانم داده بود رو خوردیم با ترشی سیر هشت ساله ای که دیروز برامون فرستاده ؛من زیاد خوردم و تو دعوام کردی که چرا باعث میشم فشارم بیوفته وقتی میدونم فشارم همینجوریشم پایینه. مرسی که بهم اهمیت می دی! دیشب اینو نگفتم چون دلم نخواست بگم که حق با توئه ! ولی فهمیدمش! بعدش برات چای ریختم و یه کمی کتاب خوندم و اومدی کنارم و بعد چرخ زدن تو آسمون هفتم حدودای دو و نیم بود که به خواب رفتیم. حدس بزن چی شد؟! دیشب بازم بعد کلی وقت شب ادراری داشتم!!! مرسی که تحملم می کنی رفیق!! :"))) ۱۱ خرداد ۱۴۰۰