silver__pen

با اجازه ی ادمین♡
           ببخشید مسیج بردت رو اشغال کردم
          ممنون میشم اگه از فیکای هیجانی ومپایری خوشت میاد به بوکم فرصت بدی و با ووت ازش حمایت کنی♡
          
          "یکی زیر دود سیگار اسیر میشه و دیگری تو سایه ی مرگ.. هر دو اسیرن... اهمیتی نداره زندان بانشون کیه..."
          
          https://www.wattpad.com/story/320813520?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vkook_dream&wp_originator=kzi8mj6UE6e7Eoc0KYnrHO2f%2F4XnZOTTGH%2BHWbifQeDvNizAWAr0TsHsoG1L%2FtPnVgwFbRqu84nudcUIefXWz4Ycm4GpNylzqt0W5weDNzW%2FMD38x%2BKVh59DbOASlTNB

mavi_opa

ژانر:رومنس،درام،انگست،جنایی،کراس اُور،اسمات
          
          من میخواستم به سرنوشتم تو این دنیا پایان بدم غافل از اینکه سرنوشت من جایی پشت آینه با تو گره خورده...
          
          _تهیونگ کیم
          
          **************************
          
          _داستان ما مثل داستان رومئو و ژولیته ولی میدونی فرقش چیه؟
          _چی؟
          دستشو تکیه گاه سرش کرد و به دو گوی کهکشانی که خیلی وقته خودش رو درون اونها گم کرده بود خیره شد:
          _ما نویسنده داستان خودمونیم،تلخ و شیرینش رو خودمون رقم میزنیم،داستان رومئو و ژولیت بیشتر شبیه داستان قلب هاست؛ اگه قلب یکیمون نباشه قلب دیگری خودشو میکشه.
          
          ***************************
          -چیکار کردی عوضی!
          همونطور که نفس نفس میزد با صدای خشداری گفت:
          _از قلبم محافظت میکردم.
          https://www.wattpad.com/story/315680364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=mavi_opa&wp_originator=czVb1Qyn1mWKfy%2BWCFg9VPmJKYmzVQj1pTUwV9qdf58eubZDaqm6FD0DsRBOnZ8vUYs26ELEY4%2BN28ywY6za2cjhtZtw0aJ8DzfEkyJbYtSX1%2BimhupgrBI2q4HcgtCR