TateDead

دلم برای نوشتن تنگ شده

mifizyvri

@TateDead منم دلم برای تو تنگ شده ای کاش بازم  ❤بنویسی 
Reply

RokaFrok

@TateDead چی مینویسی؟کجا مینویسی؟ بگو بیایم :)
Reply

TateDead

مرسی عزیز ^_^ 
          	  فکر کنم ازین به بعد چیزی غیر از فیک بنویسم و فیک رو فقط ترجمه کنم
Reply

Dark_Mind_Fics

https://www.wattpad.com/story/341116584?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Dark_Mind_Fics
          سلام ببخشید بی اجازه تو مسیج بورد شما پیام میذارم امیدوارم دلخور نشید ❣️، هورام هستم و تازه شروع کردم به آپ داستان هام تو واتپد و کم تجربه ام توش اما خیلی خوشحال و بسیار ممنون میشم اگر افتخار بدین و فیک منم بخونید و با نظرا و حتی انتقاد های خوبتون خوشحالم کنید مرسی 

kookjin_dreamland

سلام عزیزم، فیک جدید نوشتم دوست داشتی بخون و به دوستات معرفی کن❤️
          
          در روزگاران قدیم، ساحران اعتقاد داشتند خدایان 'فرمانروا و اشرافیان را الفا' ، 'مردم را بتا' و 'دوشیزگان را امگا'  افریده‌اند.
          امگای نر چرخه‌ی باطل و اشتباه طبیعت است و آمیزش با آنان، باعث تولید امگای نر بیشتر میشود و دلیلی برای ناهماهنگی طبیعت!...
          این دیدگاه باعث شد در بیشتر کشور‌ها ازدواج امگای نر با اشراف زادگان الفا ممنوع شود و فقط مردم عادی(بتا و الفا) بتوانند با امگای نر ازدواج و تشکیل خانواده دهند...
          از امگاهای نر بی دفاع، اکثرا به منظور برده استفاده میشد و زیر ستم اربابان خود عقیم و یا کشته میشدند...
          
          https://www.wattpad.com/story/386447304?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=kookjin_dreamland

Anima_animos

نقطه شروع داستان ما دقیقا مشخص نیست!
          من پرت شدم داخل تاریکی که باریکه نوری که ازش ساطع میشد نشون دهنده یه <عشق >بود
          و البته منبع اون باریکه نور....
          تابو های اطرافیان من بود که تبدیل شد به عقده،
          تبدیل شد به یک حس!
          و حالا کوک من دست تو رو ول نمیکنم
          مشکل نیست تهیونگ بخواب!
          من تو سیاهچاله ناخودآگاه ات هم باهات هستم 
          من <سایه> توام 
          ولی الان همراه باهم داریم تو تاریکی آرومی زندگی می‌کنیم
          این تاریکی با وجود الگوهای کهنی که دیگران داخلش شکل دادن قشنگه ...
          چون سرچشمش قشنگه نه خط های ریز و درشتی که باعث شکل گیری این عشق شد!
          پس بیا غرق شیم تو ابن تاريکی تا لحظه کشیده شدن تو سیاهچاله!https://www.wattpad.com/story/376428619?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Anima_animos

VK-Cheri

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          من تازه کارم رو توی واتپد شروع کردم و خوشحال میشم اگر دوست داشتید یه سر به فیکم بزنید..
          
          داستان جونگ کوک پنج ساله ای که  توی یتیم خونه رها میشه بی خبر از سرنوشت پر تلاتمی که در انتظارشه و حالا با بیست ساله شدنش و رهایی از اون جهنم به دنبال راهی برای تغییر زندگیشه اما چی میشه اگر این بین با افرادی اشنا بشه که ادعاهای عجیبی نسبت به اون دارن ؟ 
          چی میشه اگر هیچ چیز جوری که اون فکر میکرد نباشه ؟
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri