Grease and iced latte
تهیونگ از کم خوابی رنج میبرد . نه بخاطر مشکل روحی و یا حتی مشغله های کاری. بلکه بخاطر سر و صداهای همسایه ی رو به رو. پسر جوونی که از جذابیتش ، بدنش داغ میشد . البته ممکنه این داغی بخاطر هوای دلپذیر تابستون هم باشه . با این حال تهیونگ هر زمانی که به خودش میومد، میدید که به پسر خیره شده . ولی فراموش کرده بود که کم خوابی و سر و صدا میتونه اون و به آدم دیگه ای تبدیل کنه . و اون خیره شدن های پر احساس رو به خشم تغییر بده.
"میدونی، من به لطف تو اصلا خواب راحت ندارم . از ساعت ۷ که شروع میکنی تا ساعت ۱۲ شب گاهیم ۱ همینجوری مغزم و سوراخ میکنی. جدی تو خودت خسته نمیشی؟ مگه رباتی؟"
"هیچ آدم احمقی وجود نداره که پاشه بیاد کنار یه گاراژ خونه بگیره. اشتباه از خودت بوده. چرا منو سرزنش میکنی؟"
•••
Couple: kookv
Genre: comedy, romance, slice of life, smut...
https://www.wattpad.com/story/398068819?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Yukiokill
گاهی فقط میشینم و زل میزنم به یه نقطه.
نه فکری هست، نه امیدی، نه حتی دلیلی برای بلند شدن.
فقط حس میکنم دنیا دور خودش میچرخه
و من یه گوشهاش جام مونده م ...
خسته، بیصدا، و انگار به هیچجایی متعلق نیستم.
به چشماش نگاه نکرد.
به جای اون، به لیوان شراب روی میز خیره شد. نیمه پر. سرخ. ساکن.
بعد صدا اومد.
یه حلقه نقرهای تازه تو لیوان افتاده بود.
حلقه ساده و بدون تزئین، ته لیوان قرار داشت. سرد.
«بزار تو دستت.»
صورت کوچیکش رو به سینه پدرش فشار داد، مثل کسی که برگشته باشه به پناهگاه امنش.
زیر لب گفت:
«خستهم آپا..»
صدای خستهش، تو بغلش گم شد.
کوکوی &...؟
ژانرش: ازدواج قراردادی _اجباری و ...
https://www.wattpad.com/story/403445353?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger.web&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=im_Sophie