آهنگ mon amour رو بهخاطر داستانهای تو گوشش دادم و بعد عاشقش شدم. عاشق این بودم که توی یه جای ساکت پخشش کنم و توش جوری غرق شم که تا پایانش چیزی رو حس نکنم. ولی الان نه. نمیتونم بهش گوش بدم. فقط ردش میکنم چون بغض میکنم، چون یاد تو میفتم، یاد ساغر، یاد مجنون آبی قدیمی، یاد هری و لوییِ تو. یاد خیلی چیزها. قبلا برات خیلی نوشتم و بخاطر اینکه یادم نره کلی از جزئیات رو یادداشت کردم تا چیزی محو نشه از ذهنم، اما همه پاک شدن. من موندم و یه ذهنی که حالا فقط هالهای از داستانها به یادشه. دلم برای اون روزها تنگه. دلم برای تو تنگه. خیلی زیاد. میشه مراقب خودت باشی؟ میشه خاطرههام رو به اینجا برگردونی؟