Wang Iyan

وضعیت: پایان یافته.⌛
          L⚽VE :
          
          +درسته که ما پایان قشنگی نداشتیم؛
          اما داستان قشنگی داشتیم...
          و همین برای فراموش نکردنت کافیه...
          نمیدونم کجایی،
          چیکار می‌کنی، حالت چه طوره...
          ولی دوست دارم همیشه برات بهترین باشه....
          یادته ما باهم چه قدر برای رویاهامون تلاش می‌کردیم؟
          یادته چه قدر راجع به زندگی گپ می‌زدیم؟
          حالا سرنوشت اینطوری رقم خورد که از هم جدا باشیم،
          امیدوارم به رویاهات و آرزو هات برسی:)
          
          تولدت مبارک...|۵اوت۲۰۱۹ #S_M_H
          
          https://www.wattpad.com/story/327415047?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Supernatural313

A Saint was asked "What is anger?"
          He gave a beautiful answer,
          "It is a punishment that we give ourselves 
          For someone else's mistake.

درود به همه
          امیدوارم حالتون خوب باشه و در صحت و سلامت عقل و جسم به سر ببرید 
          فصل دوم بیکران Infinity  به نام جدید Eternity  شروع شد
          امیدوارم غیاب بنده رو در این مدت ببخشید و همچنین امیدوارم از خوندنش نهایت لذت و شادی رو ببرین
          و نظرات و انتقاداتتون روهم از من دریغ نکنید
          
          به امید زمانی بهتر برای همه
          
          دوستدار شما- آیان

@WangIyan11 ❤️❤️❤️

درود به همه 
          حقیقتش 
          میخواستم یکم درد و دل کنم 
          شاید دیگ عذرخواهی بابت این همه بی نظمی نه قانع کننده باشه و نه کافی 
          پس نه به عنوان ی سری غریبه از پشت مجازی
          به عنوان دوست هام
          میخواستم باهاتون کمی حرف بزنم 
          یا به اصطلاح دردو دل کنم با اینکه اهلش‌نبودم و نیستم
          واقعیت اینه که 
          شرایط نسبتا سختی رو دارم میگذرونم
          نمیگم کمرم رو خم کرده نه این اغراقه چون به اون نقطه نرسیدم 
          اما به جرعت 
          تمام انرژی و وقتم رو ازم گرفته 
          چه فضای موندن پشت کنکور 
          چه درگیر شدن چهار نفر از اعضای خانوادم با انواع سرطان
          که دو نفرشون عزیزترین و نزدیک ترین افراد بهم بودن و در شرف از دست دادن یکی شون برای همیشه هستم
          چه مشکلات روحیم که این بنده ی حقیر رو وابسته ی یک مشت قرص بی مصرف کرده 
          یحتمل همه تون که دارین این پیامو میخونین 
          رنج ها و سختی های مختص به خودتون رو دارین تحمل میکنین و بدونین که همیشه آغوشم به روی همه‌ی شما باز خواهد بود 
          همونطور که گفتم 
          اینا فقط درد و دل من هستن
          من به عنوان نویسنده که جوهر وجودم تو خط به خط نوشته هام چکیده شده و در غالب های مختلف نمایانه 
          اینا نه بهونه هستن و نه دلیل
          فقط میخوام بگم
          در تلاشم تا تمام توانم رو بزارم و از هر جهت نویسنده ای لایق باشم ک ارزش وقت شما رو داشته باشه
          همین
          دوستدار شما؛ آیان
          

سلام به همه
          بعد از ی غیبت طولانی بخاطر مسائل روحی و همینطور و مشکلات 
          برگشتم و داستان ها به روال برمیگرده 
          و همینطور داستان های جدیدی قراره آپلود بشن و امیدوارم دوسش داشته باشین و منو بابت این غیبت یهویی ببخشید 
          فقط اینکه من به عنوان ی نویسنده و برای اولین بار 
          میخوام زندگینامه ی شخص رو بازگو کنم 
          و اتفاقات رو با اجازه ی خود اون شخص با توجه ژانر داستان از اون دید بنویسم
          (درحقیقت این داستان صرفا الهام گرفته از اتفاقات زندگی این شخصه  نه بایوگرافی) 
          نظرتون رو کامنت کنید لطفا آیا نوشته بشه یا نه؟ 
          
          /دوستدار شما: آیان‌

هی 
          با آرزوی آرامش برای همه 
          آخرین پارت از بیکران آپ شد
           از تمام کسایی ک وقتشون رو برای این رمان گذاشتن تشکر میکنم و امیدوارم از خوندنش لذت ببرید
          
          
          دوستدار شما-آیان

درود> 
          گاز بخاطر مشغله های شخصی من تایم آپ هردو فیک میشن یک روز در هفته 
          بیکران- جمعه ها 
          لاولی- دوشنبه ها 
          بنابراین از امشب آپ نمیشه♡
          ولی به همین خاطر پارت ها طولانی تر میشن و هر پارت درحقیقت دو پارته
          ممنونم از درک و حمایتتون
          دوستدار شما
          "آیان

سلام به همگی 
          با عرض پوزش من مچ دستم دچار ی آسیب دیدگی شده و تایپ کردن برای مدت طولانی ی مقدار سخته برای همین آپ فیک ها به هفته ی بعد موکول میشه 
          متاسفم بابت این تاخیر امیدوارم شاهد حمایت هاتون باشم♡

حقیقتا الان بنده خیلی حوصله ی خفن و مودبانه حرف زدن ندارمم 
          ولی از اونجایی ک نمیشه تلاشمو میکنم
          ببینید دوستان
          خارمادر بنده دیروز اوند جلو چشمام طوری ک نزدیک بود زنگ بزنم همه تون رو به صرف شیرینی و شام برای مجلس ختم دعوت کنم و تشریف بردم بیمارستان 
          بابت آپ نکردن عفو کنین♡♡