Wattfa

با سلام و تشکر فراوان از تمام لطف های شما ،  گروه ترجمه در حال ترجمه هر چه سریع تر فصل اول سیستم هستن ، امیدواریم با پشتیبانی شما دوستان این عمل هر چه سریع تر به اتمام برسه :) و بازم ممنوووون ( من اصلا ادم جدی نیستم فقط گفتم یکم کلاس بزارم )

arrtahoor

آرتهور هستم
          نویسنده‌ی مجموعه کتاب درجستجوی خورشید
          
          یک مجموعه کتاب پسااخرالزمانی در ژانر تخیلی و معمایی و تا حدودی هم ترسناکه
          
          اولین داستانی که منتشر می‌کنم ولی تاحالا 27 تا رمان منتشر نکرده نوشتم پس میتونم بهتون اطمینان بدم که این یکی ارزش خوندن داره...
          
          خلاصه: خورشید جهان میکل پشت لایه‌ای از ابرهای سنگین و سیاه مدفون شده است. روزها جهان پوشیده در مه است. شب‌هنگام بی‌وقفه می‌بارد اما ابرهای سیاه و باران‌زا هرگز آسمان را ترک نمی‌کنند. بیماری جهش یافته‌ی هاری، مانند یک نفرین سیاه مردم را گرفتار می‌کند و از آن‌ها مردگانی متحرک و نامیرا می‌سازد. زمین به بار نمی‌نشیند. فقر و قحطی و بیماری مردم را یاغی و راهزن کرده است. در چنین جهان افسارگسیخته‌ی ناامنی، میکل باور دارد که خواهر گمشده‌اش، ماری، هنوز زنده است. او در جستجوی خورشیدِ فراریِ زندگی‌اش، به همراه دشمنی که عاشق اوست، به سرزمین‌هایی سفر را آغاز می‎کند که روی نقشه وجود ندارند.
          
          برای این داستان یک سال وقت صرف بازبینی و ویراستاری و تحقیق کردم پس امیدوارم شما هم برای حمایت و نقد کردن این حقیر  دقیقه‌ای وقت صرف کنید.

yeganeh0ftn

ناراحت
          کلمه ای نه چندان احساسی اما تنها واژه ای بود که می شد به کار برد. صدای بی رحمانه ی فرانک و جینی را هنوز می توانست بشنود. صدایی که بدون هیچ ترحمی درباره ی رها کردن او در چند هفته ی پیش شنیده بود. گاهی فکر می کرد نامش را باید به جای آیرس «تنها» می گذاشتند.
           https://my.w.tt/PPTa4Up4dab
          
          خوشحال میشم در لا به لای ورق های کتاب، سری هم به داستان من بزنی.