IELAORIGINAL

••• French St*lker •°• KookV
          • ‌تهیونگ مدل مشهور سلین، گیر استاکر پررو و سمجی افتاده که هرجا میره دنبالشه و کل پاریس رو برای جلب توجهش زیر و رو می‌کنه. به قدری که حالا همه توی توییتر دارن تهیونگ‌ رو با پسری که ازش متنفره شیپ می‌کنن!•
          - داری استاکم می‌کنی، عوضی؟
          + بهش میگن دنبال کردن علایق!
          https://www.wattpad.com/story/399391166?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=IELAORIGINAL

yasamis1920

سلام ببخشید مزاحم شدم دوستم تازه شروع به اپ کرده لطفا نگاهی بندازید نویسنده به ووت و حمایت و کامنت هاتون نیاز داره:)♡
          
          قسمتی از فیک 
          
          تلخ ترین لبخند رو زد
          _عاشقی کردم فرشته....آدمش بودی؟ دیوونگی کردم فرشته....مطمئنی دیوونگی بلد بودی؟....توکه این قلبو زیر پاهات له کردی پس چرا از درد مینویسی عزیز کرده قلبم...میبینی ؟ زیر پات لهم کردی پس چرا هنوزم چشم هاتو میپرستم...
          
          _از درد نوشتم چون شنوای درد رو نداشتم...به این تن نگاه کن حتی خودش هم خودش رو نمیشناسه...هیچکس این قلب رو نفهمید حتی خودش! تو درد کشیدی اما دردی که این قلب کشید مرحمی نداشت
          
          https://www.wattpad.com/story/397012397?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=gahanbakhshmona

redfic_

“همیشه بهم میگفتن مراقب داداش کوچیکت باش،ولی کسی نگفت اگه یه روز دیدی دلت باهاشه باید چیکار کنی…”
          ‎این فیکشن در مورد عشق ممنوعه و خطرناکه که بین دو برادر اتفاق می آفته.
          خوشحال میشم یه سر بهش بزنی زیبا<:
          
          ‏https://www.wattpad.com/story/395937095?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=redfic_

VK-Cheri

سلام عزیزم عذر میخوام بی اجازه پیام میزارم ..
          ممنون میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی .
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri