خورشید هم گاهی خسته میشود
ماه گاهی پشت ابر خوابش میبرد
تنهاتر میشوم
گاهی که نیستی
شب بخیرهم نیست
بیدار میمانم
سقف من ستاره ندارد
داشت
وقتی دستم به چیدن نمیرسید
یکی یکی گل های آسمان را
دستهای ستاره کردم برای تو
وقتی هیچکس نیست
من به تو نزدیکترم
شاید، نزدیک تر به خودم
خورشید هم گاهی خسته میشود
ماه گاهی پشت ابر خوابش میبرد
تنهاتر میشوم
گاهی که نیستی
شب بخیرهم نیست
بیدار میمانم
سقف من ستاره ندارد
داشت
وقتی دستم به چیدن نمیرسید
یکی یکی گل های آسمان را
دستهای ستاره کردم برای تو
وقتی هیچکس نیست
من به تو نزدیکترم
شاید، نزدیک تر به خودم
من گمشدهٔ غریب رشت بودم
دستم را گرفتی
با شهرم آشنا شدم
خواستم لب تر کنم
با اولی سیراب
با دومی مست
با سومی عاشق...
و ادامه دادی
مثل باران به باریدن
نشمار!
گوش بسپار
به بوسه هایی
که بر لبت
می
با
رد
علیرض