ZDeh18

وقتی یه نفر بی اجازه بهت دست میزنه...
          	چیکار میکنی ؟...

_autistic_

@ZDeh18 
          	  دستشو بزن کنار بگو تکرار نشه
Reply

moonriver85

یه فیک سراسر از اتفاق و دردسر.. 
          پر از بالا و پایینی و پر از سربالایی و سرپایینی.. 
          یه دختر به نام "شیرین" که در دهه ی ۱۳۰۴ قاجاریه زندگی میکنه.. 
          و با تموم تلاشش با محدودیت ها و نابرابری های زندگیش مبارزه میکنه.. 
          تا بتونه راحت تر و با ازادی بیشتری زندگی کنه.. 
          اما همه چیز به اینجا ختم نمیشه! 
          اون با پسر یکی از بالا دستی ها اشنا میشه و اتفاقات زیادی رو باهاش پشت سر میذاره.. 
          نظرت درمورد یه فیک ایرانی چیه؟! 
          https://www.wattpad.com/story/358505872?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=moonriver85&wp_originator=GesWo6izsZW0MD%2F7mNyjEHLLRTePOz%2BlnKqi330I%2FhqYPw3Bv%2BIBxPlDoIouD30UiTNImqIS%2FVtrw368so3Z0J0tD8iks2G5oR7ZXCXEHjqXw5TD9B9iKLyRwCJlErfL

kimyooae3

سلام آرمی من یوآ هستم و اولین داستانمو به تازگی توی واتپد گذاشتم:)
          خوشحال میشم حمایتم کنید چون به حمایت نیاز دارم و از اونجایی که داستان موضوع جالب و زیبایی داره مطمئنم که پشیمون نمیشی پس یه سر بهش بزن و توی ریدینگ لیستت اضافش کن ازش خوشت میاد قول میدم؛)♡
          
          https://www.wattpad.com/story/287572547?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=kimyooae3&wp_originator=0A6525QeUrwNVmn4zhbY1VaPDpoFm8gD0B5oYmxyAON%2Blk49xKT%2FmLAsXAjzOFMLKwC27xiErLnokmMbthWTSq49GuyUxOVN5LwTyIlCTMykTlsU7bSzJsyfp8h2APyy
          
          ___________❦︎___________

_autistic_

برایت آرزوهای ساده میکنم:
          آرزو می کنم شب ها خواب های خوب ببینی و صبح ها سر حوصله ملافه های سفید را مرتب کنی، پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامی که چایت را مینوشی آفتاب روی گونه‌ات بنشیند. آرزو می کنم به کسی که دوستش داری بگویی دوستت دارم، اگر نه امیدوارم قدرت این را داشته باشی که لبخندهای مصنوعی بزنی. آرزو می کنم کتاب های خوب بخوانی، آهنگ های خوب گوش کنی، عطر های خوب ببویی، با آدم های خوب حرف بزنی و فراموش نکنی که هیچ وقت دیر نیست بودن چیزی که دوست داری باشی!

_autistic_

فراموش نکن که تو قرار نیست همیشه حالت خوب باشد، 
          قرار نیست همیشه بار مشکلات عظیمی را به دوش بکشی و وانمود کنی خسته نیستی. 
          قرار نیست بی‌حوصله‌ترین باشی و اعتراف نکنی، مجال نخواهی و در نهایتِ خستگی، در موقعیت‌های ملال‌آور بمانی و اعتراض نکنی. 
          قرار نیست در دل مشکلات باشی و وانمود کنی همه چیز خوب است. 
          قرار نیست لبخندهای مصنوعی بزنی و واکنش‌های مصنوعی داشته‌باشی و خشم و اندوهت را به تعویق بیندازی.
          اشکالی ندارد که خسته‌ای، که غمگینی، که متنفری، که خشمگینی، که کم آورده‌ای، که احساس خوبی نداری. 
          اشکالی ندارد که مثل همیشه نیستی و لزومی ندارد روی احساسات حقیقی‌ات سرپوش بگذاری و به چیزی که نیستی وانمود کنی. 
          قرار نیست اندوهت را به موقع ابراز نکنی و از درون آسیب ببینی و بشکنی و همچنان لبخند بزنی. 
          قرار نیست اگر حالت خوب نیست، اگر غمگینی، اگر شرایط روحی مساعدی نداری، احساس شرم کنی.
          همانقدر که جسم آسیب می‌بیند، روان هم در معرض آسیب هست، با این تفاوت که نمی‌شود به نقطه‌‌ای اشاره کرد و حجم درد و آسیب را نشان داد و مهلت خواست. 
          نمی‌شود زخم روان را پانسمان کرد تا ببینند و مراعات کنند و نزدیک نشوند و شکستگی و آسیب را از آن چیزی که هست بزرگ‌تر نکنند. نمی‌شود فهماند که حجم جراحت چقدر هست و الان در چه مرحله‌ای‌ست و چقدر مانده تا بهبود.
          
          
          
          
          
          
          دیشب تو‌ تلویزیون روانشناسه میگفت هر روز الکی ده دقیقه بخندید حالتون خوب میشه، 
          الان داشتم الکی یکم واسه تست میخندیدم مادرم منو دید، نیم ساعته زیر لب یسری دعا زمزمه میکنه فوت میکنه سمتم
          
          
          
          روز خوبی داشته باشی ^^

_autistic_

میدونید فسنجون رو صدا کنید چی جواب میده؟
          میگه جون فسن
          
          چرا وقتی گفت هیچ گهی نمیتونی بخوری گفتم حالا ببین ._.
          
          هی رفیق
          امیدوارم خنده از رو لبات محو نشه

iii_bts

__completed__
          قسمتی از رمان:
          
          هانا توی سکوت هق هق کردو گفت:
          _من... من خیلی خسته ام تهیونگ... از دست هوادارای تعصبیت خسته ام ، از دست ساسنگ فنا، از دست هیترا... از دیدن ادیتا و کامنتاشون خسته شدم‌... حتی تو هم منو به خاطر اون ادیتا پس میزدی... یادت میاد؟
          تهیونگ نمیتونست حرف بزنه، هانا موهای تهیونگو نوازش کردو گفت:
          _تهیونگ... فقط یه خواهش ازت دارم... این تنها خواهشمه بعد از شش ماه همسرت بودن... میشه از بائک هیون مواظبت کنی؟ میشه مثه من پسش نزنی؟... میشه دوسش داشته باشی؟
          _بائک هیون؟
          هانا لبخند زدو گفت:
          _خودت این اسمو انتخاب کردی... توی مصاحبت گفتی میخوای اسم پسر اولتو بائک هیون بذاری!... حتی وقت اینکه با هم اسم انتخاب کنیمو نداشتیم... 
          
          ژانر : عاشقانه، درام، دختر پسری
          کارکتر ها: تهیونگ، هانا و ...
          وضعیت: کامل شده
          https://www.wattpad.com/story/289325717?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=iii_asal&wp_originator=N78MBIVgpCgiDYdJAs3kQAlBSBKYaVIk8XZ7fS2iVhPxsgnqnKES7KnJ%2BIduNuso5pSRSRMDJcR7gsbGTOWr8ArIr4%2BG8KSTVRyIY4uEKlW2Z7j%2B9t6YibyjIfi6Cl6R

_autistic_

میگن وقتی پای عرب ها به ایران باز شد...
          چون "پ" نداشتند، اسم سرزمینمون رو از پارس به فارس تغییر دادن
          این پاکستان عجب شانسی اورد
          
          
          عیدت مباااااااااااااااااارک
          امیدوارم سال خوبی داشته باشیییییی •-•♡

ZDeh18

@kimmbn82 جرررر 
            عید تو ام مبارککککککک
            ♡_♡
Reply

moonriver85

سلام لاو
          نظرت در مورد یه فیک ومپایری چیه؟؟ 
          یه فیکی که کاپلش ته رزه
          اگه همچین فیکی میخوای پس زود بیا و بخونش
          حاوی تیزر
          امیدوارم بخونیش و خوشت بیاد
           >_< 
          
          
          https://www.wattpad.com/story/302769581?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=BTS-1385&wp_originator=F8uc%2BrjZqUCJ3Z51027hauLg2dzrD4rfO5hoIalh0HxOZ2i%2BfVWDTey0aaEFAy1abIaEnlM7gTKaZgb%2FQWh%2BM%2F0TJ3tEKUmPwaiUbjjOWg6JA%2FK0T3oH4okiE7dr2TRy