ZJLOVELY💖

https://www.wattpad.com/story/387245238?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=Sasadragon
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید ")))

سلام^^
          لطفا منو تو اولین تجربه ترجمه ام همراهی کنین☆
          خوشحالم میکنین حمایت کنین ♡
          *ببخشید بی اجازه پیام میدم 
          
          https://www.wattpad.com/story/385006656?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=MINIJKlover
          
          

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          خوشحال میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی..
          
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

نمیدونستم چجوری باید به دایرکت پیام بدم 
          پس اینجا میگم
          خیلییییییی خوشگلی ❤❤❤❤❤❤
          خیلیییییییییییییییییی
          حتما مراقب خودت باش و خوب غذا بخور و وعده‌های غذاییت رو فراموش نکن ❤❤❤❤

سلام میشه. ببخشید مزاحم شدم سوال داشتم. میخواستم بدونم Nonsense mission دیگه آپ نمیشه؟ (´•̥﹏•̥`)

جئون جونگکوک افسر حواس پرتی که وارد یه باند آدم ربایی میشه، چی میشه اگه رییس باند از خرابکاریاش خوشش بیاد؟ ( متاسفم که بی اجازه تبلیغ کردم ) 
          ‏https://www.wattpad.com/story/336905831?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=llleowlll

https://www.wattpad.com/story/371404937?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=Sasadragon
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :)))

-تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!!!
          
          I think you'd like this story: "Bay A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :))

 سلام... خوبی.... از این فیکه  IM NOY YOUR SLAVE(KV)  یه خلاصه میخواستم.... و اینکه... هپی انده؟ 

سلام خوبین؟؟