همچنین تو فکم لینم یه بوک بذارم و داخلش دیالوگای مورد علاقم از چیزایی مثل کتابا، آهنگا و... بذارم
اما همچنان مطمئن نیستم
ممکنه همه اش جز اون ایده های احمقانه ای باشه که وقتی خوابت میاد داخل سرت پرسه می زنن...
مواظب خودتون باشین
همچنین تو فکم لینم یه بوک بذارم و داخلش دیالوگای مورد علاقم از چیزایی مثل کتابا، آهنگا و... بذارم
اما همچنان مطمئن نیستم
ممکنه همه اش جز اون ایده های احمقانه ای باشه که وقتی خوابت میاد داخل سرت پرسه می زنن...
مواظب خودتون باشین
هی..چطورین؟(می دونم.سوال چرتی بود)هیچکدوممون احتمالا الان واقعا خوب نیستیم که خب..دلیل نوشتن اینه.من نمی دونم اگه کسی قراره اینو بخونه یا نه ولی اگه داری اینو میخونی و نیاز داری با یکی حرف بزنی یا هرچیزی..می تونی بهم پیام بدی یا همینو ریپ بزنی یا هرجور که راحتی
وقتایی هستن که ما فقط به یکی نیاز داریم بهمون گوش بده و بفهمه حتی اگه اون شخص یه غریبس...
هلو بستی،
میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ،
بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
و بعد یه سری به پارکی که زیام باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده ،
هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم ،
همینجاست
* کتاب رو به سمتت میگیرم
برای تویه ، میدونم چیز با ارزشی نیست ولی با عشق بهت میدمش:)
لاو یو❤
https://www.wattpad.com/story/305086937?