همه بدبختیام از ورشکستگی بابام شروع شد.
از وقتی که مجبور شدم تو دالهوس کار کنم!
اما بهترین بخش زندگیم وقتی بود که با هری استایلز اشنا شدم.
به داستانم سر بزن، پشیمون نمیشی عزیزم.
فالو کن یا حمایت کن اگه دوست داری؛]
https://www.wattpad.com/story/217645665
ما اینجا هر روز آدمای زیادی رو میبینم که آشفته ان یا گریه می کنن،به هرحال کسی تو اداره پلیس عروسی نمیگیره که میگیره؟
ولی اون جور عجیبی گریه میکرد،با اینکه بیست و چند ساله به نظر میرسید با معصومیت یه بچه ده ساله اشک میریخت
انگار شرمنده است که زنده مونده....
فن فیک هری.خوشحال میشم بخونیش:-)