_jasmine1d_

میدونین با اینکه خیلی وقت گذشته ولی هنوز مرگ فیزی رو باور نکردم...
          	واقعا درناکه وقتی به لویی فکر میکنم قلبم درد میگیره....
          	امیدوارم یه روزی همه درداش تموم شه و خوب شه بخنده و دیگه هیچ وقت ناراحت نشه بهش حق میدم اگه بخواد موسیقیو رها کنه اگه افسرده بشه اگه بخواد بیشتر سیگار بکشه اگه اگه اگه...
          	اون پسر زیادی درد کشیده وقتی خیلی کوچیک بوده. پدرش ولش کرده نتونسته راحت با عشقش باشه بعد بندشو از دست داد بعد مادرشو از دست داد الانم خواهر 18سالشو...
          	واقعا دردناکه

_jasmine1d_

میدونین با اینکه خیلی وقت گذشته ولی هنوز مرگ فیزی رو باور نکردم...
          واقعا درناکه وقتی به لویی فکر میکنم قلبم درد میگیره....
          امیدوارم یه روزی همه درداش تموم شه و خوب شه بخنده و دیگه هیچ وقت ناراحت نشه بهش حق میدم اگه بخواد موسیقیو رها کنه اگه افسرده بشه اگه بخواد بیشتر سیگار بکشه اگه اگه اگه...
          اون پسر زیادی درد کشیده وقتی خیلی کوچیک بوده. پدرش ولش کرده نتونسته راحت با عشقش باشه بعد بندشو از دست داد بعد مادرشو از دست داد الانم خواهر 18سالشو...
          واقعا دردناکه

_jasmine1d_

چشماتو ببند و بوی سبزه ها رو عمیق نفس بکش...
          صدای ابی که جریان داره گوشاتو نوازش میکنه...
          دستهاتو باز کن و جریان بادو حس کن...
          بادی که تو موهات میپیچه و بهمشون میزنه...
          یه قطره اشک رو گونه هات میریزه...
          قطره های بعدی پشت سر هم سرازیر میشن ولی 
          چشماتو اروم باز کن...
          عجله نکن اروم...
          بزار قلبت اروم بمونه...
          برای چندلحظه فراموش کن کی هستی فراموش کن چه مشکلاتی داری فراموش کن چی میخوای فراموش کن کجایی...
          فقط سعی کن از طبیعت لذت ببری اون بهت اسیب نمیزنه...
          حالا اشکاتو پاک کن و یه لبخند بزن...
          حس خوبی بود مگه نه؟
          بزار عادتت بشه وقتی عصبانی و شکسته ای مرورش کن...
          بوی سبزه ها رو تنفس کن بادو حس کن صدای اب رو بشنو..
          کلبه ی کوچیکتو که یکم اونور تره تصور کن...
          گیتاری که روی زمین منتظرته رو بردار و بزن و بخون و بزن و بخون.
           اونقدر بلند بخون که همه ی دره از صدات پر شه...
          اونقدر که خسته شی و گلوت درد بگیره...

_jasmine1d_

لویی ویلیام تاملینسون...
          میدونی تولد امسالت حس عجیبی دارم متاسفم که اصلا خوشحال نیستم امیدوارم درک کنی که نمیتونم واست بنویسم.
          فقط تولدت مبارک پسرک چشم ابی