Tanatos_771

EsraEsra386

ک‍ــســوفـــ، یه کار عاشقانه و دلی
          امیدوارم بخونی و ازش لذت ببری⁦^_^⁩
          
          I think you'd like this story: "کُـــســ‌‌وفْـــــ                             (Straykids) (Minsung) (Changlix)" by _esra13 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/311444926?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=_esra13&wp_originator=Vi0DusrsspqWGf7noTNNNqo7eZBpk0tZYJq1AiF5iSKvnav%2FqSs0Ye9lRfhL8tkYq8E5A9R8DUxLnIyHQqFndBrlpq6fdoU2X7IzuYGpxhlTTv0aXVKkVcFaa%2BkJq3Cx

Luna_viridian

نگرانی و ترس از تغییر چیزیه که اشتون ۱۶ ساله رو درگیر خودش کرده.
          محیط جدید، آدم های جدید، شهر جدید!
          بعضی وقت ها ما تغییر توی زندگی‌مون ایجاد نمی‌کنیم چون از تغییرات می‌ترسیم، از اینکه نتونیم وفق پیدا کنیم وحشت داریم.
          اشتون هم جزو اون دسته آدم هاست.
          اما زمان میتونه به بهتر شدن همه چیز کمک کنه. شغل جدیدی تو بستنی فروشی پیدا می‌کنه و بستنی نعنایی با تکه های شکلات ای که همه چیز رو تغییر می‌ده.
          
          https://www.wattpad.com/story/277063561