amiliavatson

ولی دنیای آبی و کریستالی«اتاراکسیا» خیلی قشنگه، «هیدن» @CalianHidden جوری احساسات شخصیت هارو توصیف میکنه که خود منم حس شخصیتو احساس میکنم، هرچند داستان هنوز زیاد جلو نرفته اما موقع خوندن واقعا یه هوای ابری بارونیِ روز میچسبه و یه لیوان هات چاکلت، حتی شاید موقع خوندنش یوقتا دوست دارم روی خاک بارون خورده دراز بکشم و بخونم، با توصیفا و دیالوگا اخت بگیرم و جوری که انگار جزوی از داستانم، بهش فکر کنم، تو لحظه ای که توی شیرینی دیدار جونگ کوک و جیمین غرق میشی، با ورود یهویی یسری مزاحما ( اشاره به پارت 9 که سر خوندنش دلم میخواست بابای جیمینو تیکه تیکه کنم و یهو بپرم اخرین پارتی که اپ شده به امید اینکه شاید قبل جونگ کوک هم بتونم سر از راز جیمین در بیارم ، که خب نمیشد! ) تو ناخوداگاه لیوانو زمین میزاری و چشمات روی جملات سریع میچرخه به امید اینکه بفهمی چرا، اما پارت تموم میشه و تو متوجه میشی لب به لیوان هات چاکلتی که حتی سرد شده نزدی! اره، اینجوری غرقت میکنه، جوری که توی «اتاراکسیا» ارامش و انتظار در جریان بود منو یاد داستان «شازده کوچولو» میندازه، ( منظورم داستان قشنگ @mingukkie_child عه) هرچند خیلی با هم فرق دارن، اما موقع خوندن «اتاراکسیا» یاد «شازده کوچولو» میافتم و موقع خوندن «شازده کوچولو» یاد «اتاراکسیا»، و اگه هرکدوم رو خوندید و دوست داشتید بنده اون یکی رو بهتون پیشنهاد میدم، و در ادامه بقیه داستان های «هیدن» هم پیشنهاد میدم ، خودم که قراره برم به اکانتش حمله کنم⍢⃝، بعد دیدن اینکه @mingukkie_child فقط دنیای «شازده کوچولو» رو ساخته بود کلا زده شد تو ذوقم اما هیدنو پیدا کردم و حدس میزنم این دوتا از قلم هم خوششون بیادᐖ

amiliavatson

@mingukkie_child 
          	  واقعا؟ حدس میزدم از قلم همدیگه خوشتون بیادا اما فکر نمیکردم همو بشناسین:) خیلی به هم شبیهینا♡
          	  درواقع من قرمز نارنجی رو انتخاب کردم، یجورایی مثل آتش و پاییز، چون به شازده کوچولو واقعا همین دو رنگ و طیف های شبیهش میومد، جوری که چند دقیقه پاییزی و ارامبخش بود و بعدش انگار هیجانی و آتشی میشد، اما در نهایت این دو رنگ واسه فضای داستان مناسب ترین بود، اکثرا میگن خاکستری اما من حس میکنم اینه، و خصوصا رنگ قرمز که نقش بیشتر و عمیق تری نسبت به بقیه رنگا توی داستان داشت، که اکثرا برمیگرده به رز وحشی یا گل سرخی که جیمین به جونگ کوک میگفت:) ممنونم و خوشحالم که میفهمی ♡♡♡♡
Reply

mingukkie_child

@amiliavatson نارنجی و قرمز... هوووم راستش برام قابل قبوله که چرا این رنگارو انتخاب کردی 
          	  نوشته های هر نویسنده از درون علایق و زندگی خود نویسنده نشأت میگیره و شاید به این خاطره که من عاشق فصل پاییز و طیف رنگهای نارنجی ام؟ ولی در کل تو واقعا خوب منظور و احساساتتو میفهمونی بهم عزیزم من همه حرفاتو می‌فهمم:>♡
Reply

amiliavatson

ولی دنیای آبی و کریستالی«اتاراکسیا» خیلی قشنگه، «هیدن» @CalianHidden جوری احساسات شخصیت هارو توصیف میکنه که خود منم حس شخصیتو احساس میکنم، هرچند داستان هنوز زیاد جلو نرفته اما موقع خوندن واقعا یه هوای ابری بارونیِ روز میچسبه و یه لیوان هات چاکلت، حتی شاید موقع خوندنش یوقتا دوست دارم روی خاک بارون خورده دراز بکشم و بخونم، با توصیفا و دیالوگا اخت بگیرم و جوری که انگار جزوی از داستانم، بهش فکر کنم، تو لحظه ای که توی شیرینی دیدار جونگ کوک و جیمین غرق میشی، با ورود یهویی یسری مزاحما ( اشاره به پارت 9 که سر خوندنش دلم میخواست بابای جیمینو تیکه تیکه کنم و یهو بپرم اخرین پارتی که اپ شده به امید اینکه شاید قبل جونگ کوک هم بتونم سر از راز جیمین در بیارم ، که خب نمیشد! ) تو ناخوداگاه لیوانو زمین میزاری و چشمات روی جملات سریع میچرخه به امید اینکه بفهمی چرا، اما پارت تموم میشه و تو متوجه میشی لب به لیوان هات چاکلتی که حتی سرد شده نزدی! اره، اینجوری غرقت میکنه، جوری که توی «اتاراکسیا» ارامش و انتظار در جریان بود منو یاد داستان «شازده کوچولو» میندازه، ( منظورم داستان قشنگ @mingukkie_child عه) هرچند خیلی با هم فرق دارن، اما موقع خوندن «اتاراکسیا» یاد «شازده کوچولو» میافتم و موقع خوندن «شازده کوچولو» یاد «اتاراکسیا»، و اگه هرکدوم رو خوندید و دوست داشتید بنده اون یکی رو بهتون پیشنهاد میدم، و در ادامه بقیه داستان های «هیدن» هم پیشنهاد میدم ، خودم که قراره برم به اکانتش حمله کنم⍢⃝، بعد دیدن اینکه @mingukkie_child فقط دنیای «شازده کوچولو» رو ساخته بود کلا زده شد تو ذوقم اما هیدنو پیدا کردم و حدس میزنم این دوتا از قلم هم خوششون بیادᐖ

amiliavatson

@mingukkie_child 
            واقعا؟ حدس میزدم از قلم همدیگه خوشتون بیادا اما فکر نمیکردم همو بشناسین:) خیلی به هم شبیهینا♡
            درواقع من قرمز نارنجی رو انتخاب کردم، یجورایی مثل آتش و پاییز، چون به شازده کوچولو واقعا همین دو رنگ و طیف های شبیهش میومد، جوری که چند دقیقه پاییزی و ارامبخش بود و بعدش انگار هیجانی و آتشی میشد، اما در نهایت این دو رنگ واسه فضای داستان مناسب ترین بود، اکثرا میگن خاکستری اما من حس میکنم اینه، و خصوصا رنگ قرمز که نقش بیشتر و عمیق تری نسبت به بقیه رنگا توی داستان داشت، که اکثرا برمیگرده به رز وحشی یا گل سرخی که جیمین به جونگ کوک میگفت:) ممنونم و خوشحالم که میفهمی ♡♡♡♡
Reply

mingukkie_child

@amiliavatson نارنجی و قرمز... هوووم راستش برام قابل قبوله که چرا این رنگارو انتخاب کردی 
            نوشته های هر نویسنده از درون علایق و زندگی خود نویسنده نشأت میگیره و شاید به این خاطره که من عاشق فصل پاییز و طیف رنگهای نارنجی ام؟ ولی در کل تو واقعا خوب منظور و احساساتتو میفهمونی بهم عزیزم من همه حرفاتو می‌فهمم:>♡
Reply