Teddima

سلام گلم؛تدیما هستم.
          
          این سومین فیکشنیه که دارم مینویسمش؛خوشحال میشم به جمع ریدر هام بپیوندی و از فیکشن جدید دختر پسری ام لذت ببری.
          
          Genre : [BDSM] [smut] [slice of life] [angst] 
          
          [boyxgirl] [Romance] [happy end ]
          
          چی میشه اگه به یکی کلی محبت کنی و بزاره بره ؟ 
          دقیقا سومین همین کار رو کرد و تنها چیزی که در مقابل گیرش اومد ؛ چیزی جز درد عشق و تنهایی نبود .
          
          روزای اپ :  دوبار در هفته
          https://www.wattpad.com/story/298342955?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create_story_details&wp_uname=Teddima&wp_originator=%2Fnebn9AaL9ZjEAWNphikhlfWyW1vXZsu%2BPQIMUzfnFkttgHAIOmUFkw1UmsvKpyc8CD2hfK2enxDIpYFNv6tCA0laUI04X7eSr4a8CP3GHwM2WAxywtW18rSoW7wTgkv
          
          
          

osahar-armyo

استریت نویس ها خیلی تو واتپد کم هستن:)
          سلام♡
          ببخشید بی اجازه اومدم تو مسیج بردت:)
          اگه دنیال یه فیک دختر پسری خفن از bts میگردین، شاهزاده تقلبی، با داستانی متفاوت رو بهتون پیشنهاد میدم^^
          هرچند واسه لذت بردن از داستان لازم نیست حتما آرمی باشین. 
          ممنون میشم از من حمایت کنید^^
          https://www.wattpad.com/story/278216280?utm_source=android&utm_medium=mobi.mmdt.ottplus&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=osahar-armyo&wp_originator=OintMZiUwejpMvF%2BOOeM2hEJP9cQaMsYYpPX2hTKjA3zI9AinPh4U27lu9HVgzbkhjzo8ga0K66wk7cASal3e%2F32CKdkivnsSriqE88KPav3SHPJ3rO745uPgq4%2Bg69e
          لینک فیک 
          
          ژانر ها: تاریخی، هیجانی،درام،معمایی، عاشقانه، فانتزی، طنز 
          
          دیالوگ:آخرین کلمات قبل از مرگ واسه احمقاییه که به اندازه کافی حرف نزدن!
          من حرفامو زدم....
          
          

iii_bts

از زبان هانا :
          i purple you...
          یادمه اولین باری که این جملتو شنیدم کجا بودمو عکس العملم چی بود، به عنوان یه آرمی که هیچ وقت تصورشو نمی کرد تو رو از نزدیک ببینه طبیعی بود که با دیدن سخنرانیت توی یکی از پیجای اینستاگرام کلی ذوق کنه! من اون روزا فکر نمی کردم که الان اینجا باشم... کنار تو و توی یه مسیر!
          همیشه توی رویاهام تو و پسرا رو ملاقات می کردم، فن ساین و کنسرتاتونو میومدمو... همین! 
          شاید زیادی خوش شانس بودم ... نمی دونم.
          ولی تصمیم گرفتم داستانمونو بنویسم، در هر صورت من یه نویسنده ام دیگه! شاید برای بقیه جالب باشه ته داستان عشقی یه آیدول بی نهایت معروف و یه نویسنده قراره چجوری رقم بخوره!
          این اسمو روش گذاشتم چون این جملت بوی حمایت میده، خوبه که آدم بدونه همیشه و هر زمان برگرده و پشت سرشو نگاه کنه یکی هست که پا به پاش قدم بر میداره و مراقبشه... این جمله زیاد از حد شبیه زندگی من و توعه ، توی مسیرمون هر جا من کم آوردم تو منو کول کردی و هر جا که تو خسته شدی من عرق روی پیشونیتو پاک کردم...
          
          https://www.wattpad.com/story/289325717?utm_source=android&utm_medium=com.miui.notes&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=iii_asal&wp_originator=Wib1R07IDrUa7hc4iKRgpyp4Ng37KNzndcwEx%2FjI%2FaMfo3teUYvdgtQV1kTqiPzHgTxKPeGh%2BF%2FgPua5VkgZUB3GQ2Va9DiC84XBtitHxb6NTOof8SpeelyPJsOEjhF7