apadipa

حس میکنم میخوام بشینم گریه کنم... اهنگ دازمممممممم اهنگ داریمممم اونم اوتی سونننننننن میخوا میشینم یه گوشه خودمو توی تصور  صداشون خفه کنممممم یعنی میش ام وی هم  اشته باشه..  اصلا برام نیست چی به چیه چی ممکنه باشه یا نباشه م اهنگ داریم من دارم از ذوق سکته میکنم کشش ندارم خداااا 
          	اک توییتر دد دسترس نیست اومدم  اینجا دارم عر میزنم خداااا

apadipa

حس میکنم میخوام بشینم گریه کنم... اهنگ دازمممممممم اهنگ داریمممم اونم اوتی سونننننننن میخوا میشینم یه گوشه خودمو توی تصور  صداشون خفه کنممممم یعنی میش ام وی هم  اشته باشه..  اصلا برام نیست چی به چیه چی ممکنه باشه یا نباشه م اهنگ داریم من دارم از ذوق سکته میکنم کشش ندارم خداااا 
          اک توییتر دد دسترس نیست اومدم  اینجا دارم عر میزنم خداااا

fafaexo_12

"اعتراف می کنم به گناهانی که زبانم از گفتن شان قاصر است و ذهنم از نگفتن شان بیزار 
          اولین گناه با حضور در آسمان بی کرانش شروع شد ، من تاریکی ام را با او شریک شدم و او روشنم ساخت طوری که چشم گشودم و فهمیدم ماهِ آسمان گشته ام 
          دومی زمانی شکل گرفت که قدم از جاده ی دلش برداشتم و از نگاهش خودم را راندم
          و سومین گناه....
          نه....من گناهکار تنها یک اشتباهم 
          گناهم این است "تسلیم شدن" 
          گناه من تکرار تسلیم شدن است ؛ تسلیم او و سرنوشتی که او را از من دریغ کرده"
          
          https://www.wattpad.com/story/310328990?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=fafaexo_12&wp_originator=6CMei6vntTRL4rlAZnF%2F4hi1epc4xA0eaCRw7FhWpZsS%2FRexV8vtIKg0ZhyVldvzAJRcvRLiY8zzmnwijoqqOsvE3NhjtIXTEoPXhB1fSRJJ6I8XnsgKsQkk187qLEYN
          
          سلام قشنگ جان
          ممنون میشم اگه دوست داشتی یه سر به اولین بوکم بزنی شاید خوشت بیاد و به خوندنش ادامه بدی:)

mary_vicy

های کیوتی ببخشید مزاحمت شدم، اومدم یه فیکی معرفی کنم شاید خوشت اومد و سر زدی هوم؟ و اینکه میشه پیج نویسنده رو هم فالو کنی پلیز
          
          تهیونگ معشوق و عزیزترین کسشو از دست داده و توی غم و دردش غرق شده، یه روز فکر خودکشی به سرش میزنه و عملیش میکنه ولی میره تو کما، چی میشه اگه تهیونگ توی خاطرات قدیمش غرق بشه و بهوش نیاد؟ 
          https://www.wattpad.com/story/334817004

apadipa

@mary_vicy  بخونیمشششش
Reply

Esraadmin3535

VicGodtor

سلام ببخشید بی اجازه وارد بوردت شدم 
          خوشحال میشم به فیکم سربزنی و اگه خوشت اومد با ووت و کامنت های خوشگلت ازش حمایت کنی♥️
          https://www.wattpad.com/story/320548300?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VicGodtor&wp_originator=zmPr5d4qlnc%2FvC1bevglynx5eWC71kq%2FytDHInWJHwYIIZZOWiXqojGSIdAt5vT45FM87iIMaT5PuCcE%2F8pmxJAiYoyJ1ij9MiUX9lHkVk2DrKYmossxELPyMmLwOrrI

apadipa

نویسنده ها تو رو خدا اینقدر تند تند کاور فیکاتونو عوض نکنین بابا بخدا من اسم داستانا یادم نمیمونه با کاور فیکشنارو میشناسم..... الان بین ۲۵۱  بوک توی لایبرریم و ۶۸ تا آپدیتی ک دارم چجوری داستان‌هایی ک منتظرش بودم پیدا کنم..... 

apadipa

بگید که تنها نیستم... کلی داستان اد کردم تو لایبرری که بعدا بخونم و هر وقت دوستام فیک  میفرستن باز میکنم  میبینم توی لایبرری در صف بی انتهای در حال انتظار برای خونده شدنه.... البته اینم بگم خیلی بوک نصفه که تو حسرت کامل شدنش توی لایبرریمه..... داستانی که خودم مینویسم هیچ وقت قرار نیست اینجوری بره تو آرشیو حسرت بیخیدااااااااا

he_callsme_Nahal

**صورتش رو جلو آورد و دستش رو آروم پشت کمرم برد...
          با تپش قلب بالا نگاهش کردم که به سرعت اسلحه ام رو از کمرم کشید بیرون و با یه حرکت دستم رو پیچوند و به کابینت چسبوندم...
          ضامن اسلحه رو خلاص کرد و روی شقیقه ام گذاشت و گفت: «فکر کردی اینقدر خرم؟ نمیفهمم واسه چی اومدی اینجا ...»
          با استرس نفس نفس زدم و چشمام رو بهم فشار دادم که لبش رو به گوشم چسبوند و ادامه داد: «... لیلی کوچولو؟»**
          
          سلام عزیزم ⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
          اگه به ژانر عاشقانه - پلیسی خوشت میاد و دنبال یه رمان با موضوع جدید و آپ منظم میگردی، به بوک جدیدم سر بزن ♡⁩♡⁩
          
          https://www.wattpad.com/story/275569065