الان رفتم به بهار سر زدم
آخه میدونی سرما خورده
آجی میدونی چی اونجا دیدم؟
همون عروسکی که وقتی سه سالش بود رفته بودی اردوی مدرسه و براش خریدی
میدونستی هر شب با بغل کردنش میخوابه؟
الان رفتم به بهار سر زدم
آخه میدونی سرما خورده
آجی میدونی چی اونجا دیدم؟
همون عروسکی که وقتی سه سالش بود رفته بودی اردوی مدرسه و براش خریدی
میدونستی هر شب با بغل کردنش میخوابه؟
منو ببین
اشکامو نه خودمو ببین
بهم بگو چیکار کنم
بگو من با این زندگی چیکار کنم
با بابا چیکار کنم که انقدر تو خودش نریزه
با مامان چیکار کنم که انقدر از دنیا سیر نباشه و فکر ول کردن درمانشو از سرش بیرون کنه.. یادته چقدر تلاش کردیم تا خوب بشه؟
بگو من با اون دوتا بچه چیکار کنم که توی این سن درد از دست دادن خواهرشونو کشیدن
آجی من دلم به حال تو بسوزه که انقدر بی پناه رفتی یا خودمون که بعد رفتنت انقدر بی پناه شدیم؟
آجی.. خوابتو دیدم
خواب دیدم اومدی خونه
همه چیز خوب بود
هممون خوشحال بودیم
تو خوابم تو نمرده بودی
فقط مثل قبلنا رفته بودی دانشگاه و برگشتی
حس عجیبی بود
من تو خوابمم میدونستم یه جای کار میلنگه
ولی بازم خوشحال بودم
آجی من خیلی دلم برات تنگ شده
من خیلی حس تنهایی دارم
با این خوابا نمیتونی خودم و قلبمو گول بزنی و آروم کنی
میشه جدی جدی برگردی و بگی همش خواب بود؟
لیامِ عزیزم
قول داده بودم دیگه گریه نکنم
ولی...
میشه برگردی؟
قول میدم اگه برگردی دیگه بغضمو خفه نکنم
قول میدم دیگه گریه نکنم و اجازه ندم یدونه اشکم از چشمام بچکه
لیامِ یکی یدونم اگه برگردی قول میدم دیگه خودمو سرزنش نکنم
قول میدم بیشتر تلاش کنم و کمتر حسرت بخورم
لیامِ شیرینم تو فقط برگرد
من قول میدم خوشحال تر زندگی کنم..
آخه من دورت بگردم تو خودت بد عادتمون کردی
قرار نبود بری و نیای قرار نبود بری و نباشی..
آخه منو ببین.. دیگه بسمه
واقعا بسمه.