من جدی از بارون خوشم نمیاد.
راستش حتی تنفر دارم نسبت به فصل پاییز و زمستون ولی چرا این لحظه، این هوا و این بارون، انقدر قشنگه؟!!
یادم نمیاد هیچوقت توی زندگیم چنین آرامشی از بارون گرفته باشم
الآن حس میکنم رو ابرام و خیلی به ادامه زندگیم امیدوار شدم
کاش میشد همیشه چنین حسی داشته باشم..
سلام، خوبي شما؟ ببخشيد مزاحمت شدم.شما گفته بودي فيك اغوش نفرين شده از زيام بازگرداني يه كاپل ديگه از يك گروه ديگه است. ميتوني لينك داستان اصلي رو بدي؟ يا حداقل ميدوني واسه كدوم گروهه؟
@khoshe_adira
قربونت برم
آره بهترم")
ولی خوب کلا برام عجیب بود.
فکر کن، همونروزی که خاکسپاریه لیامِ و آپدیت از پسرا اومد، متوجه شدم که اون دوستم فوت شده.
واقعا روز بدی بود، ولی ازش گذشتم.
الان حالم خوب شده تقریبا.
من جدی از بارون خوشم نمیاد.
راستش حتی تنفر دارم نسبت به فصل پاییز و زمستون ولی چرا این لحظه، این هوا و این بارون، انقدر قشنگه؟!!
یادم نمیاد هیچوقت توی زندگیم چنین آرامشی از بارون گرفته باشم
الآن حس میکنم رو ابرام و خیلی به ادامه زندگیم امیدوار شدم
کاش میشد همیشه چنین حسی داشته باشم..
زندگی عجیب شده، نه؟
کی فکرشو میکرد الآن برای خاکسپاری همکلاسیم آماده بشم؟
کسی که چهار سال توی یه کلاس باهاش زندگی کردم و در کنارش بزرگ شدم..
ناراحت کنندست.
پارک چانیول پسری بیست و چهارساله که عاشق برادر ناتنی خودش میشه و وقتی بکهیون متوجه احساسات عمیق چان به خودش میشه اون هر بار به شدت پس میزنه مهم نیست اون مرد چند بار میشکنه و چه زجری تحمل میکنه و بنظرتون چی میشه اگر توی تصادف چان وارد بدن معشوق بکهیون بشه ؟ می تونه از اون همه اتفاق جون سالم به در ببره ؟ می تونه به بدن خودش برگرده ؟
و کلی سوال دیگه....
---------------------------------
-خوبی؟
+خوبم
-اینجوری به نظر نمیرسه
هومی زیر لب گفتم
-درد داری ؟
سرم رو تکون دادم ، بلند شد و اومد کنار نشست دستش و گذاشت رو شونم
-زمان دردتو آروم میکنه
لبخند زدم و لبخندم گشادتر شد و بعد چند دقیقه به قهقهه ای افتادم
قهقهه ای که پر از درد بود
مچاله شدم توی خودم و در حالی که چشمام پر بود گفتم :
+کاش آدم وقتی ضربه می خوره نفهمه از کی بهش ضربه زده
-چرا ؟!
+چون هميشه اگه ضربه انقدری قوی باشه که تورو از پا بندازه حتما از جانبِ کسی که خيلی بهت نزدیکه ، چون آدمهای غریبه که نمیدونن به کجا بزنن از پا بیفتی! و اینکه تهش بفهمی از کسی ضربه خوردی که بارها بلندش کردی و بهت تکيه کرده تا ادامه بده ...دیگه بلند شدن خيلی خيلی سخت میشه
-----------------------
I think you'd like this story: "My Gazelle" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370380218?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
خوشحال میشم نگاهی بندازید :))