avihsF28

یعنی واقعا دیگه برنمیگردی؟
          	چرا هر چی بیشتر میگذره بیشتر مطمئن میشم که خواب نیستم

avihsF28

آجی
          نکنه یروزی برسه که منم خسته بشم
          نکنه یروزی برسه که دلم بخواد بیام پیشت
          نکنه منم مثل تو رفیق که نه خواهر نیمه راه بشم
          میدونی
          تو که رفتی ولی این زندگی خیلی سخت شده

avihsF28

آجی
          میدونی
          اونموقع که عمو مرد من هشت سالم بود
          الان چهارده سالی میگذره و من یه خاطرات محوی ازش یادمه
          اجی
          نکنه ده پونزده سال دیگه بهار تو رو یادش نباشه
          نکنه فراموشت کنه
          نکنه یادش بره چقدر عزیز دلش بودی
          نکنه یادش بره چقدر دوسش داشتی
          من نمیخوام تبدیل به یه خاطره خیلی دور بشی
          آجی من نمیخوام هیچکس تو رو یادش بره
          بهم بگو من چیکار کنم؟
          از کدوم دردم بگم برات؟
          دارم دیوونه میشم و هیچکاری ازم بر نمیاد
          مواظب خودت باش

avihsF28

میدونی
          اینروزا وقتی هممون خونه ایم
          همش به در نگاه میکنم
          همش منتظرم یکی بیاد تو
          انگاری یه یکی کمه انگاری یکیو گم کردم
          لازم نیست بگم اون کیه نه؟
          خیلی وقته گمت کردم
          کاش بیشتر مواظبت میبودم
          کاش خیلی وقت پیش دستمو به طرفت دراز میکردم
          شاید اون موقع دیدن دست من منصرفت میکرد 
          شاید میتونست مانع رفتنت بشه
          شاید یه نور میشد توی تاریکی که داشت غرقت میکرد
          شاید با دیدن دستم دلت به حالم میسوخت و نمیرفتی
          شاید..

avihsF28

دارم به در و دیوار خونه نگاه میکنم
          نمیدونم چیکار میکنم و دنبال چیم 
          ولی یه چیزی اون ته ته های ذهنم میگه که دنبال تو میگردم
          آجی فکر نکنم دیگه بتونم پیدات کنم حداقل نه توی این رندگی

avihsF28

دورت بگردم
          تو که رفتی
          ولی من با عکسات چیکار کنم؟
          با اون صورت مظلومت چیکار کنم؟
          با اون نگاه قشنگت چیکار کنم آجی؟
          آجی کاش دنیا به عقب برمیگشت
          اونوقت میدیدی چه کارها که نمیکردم
          ای کاش انقدر پاک و بی گناه نبودی
          ای کاش انقدر برای این دنیا و آدماش زیادی نبودی
          ای کاش و ای کاش و ای کاش و صدها و میلیون ها ای ‌کاش

avihsF28

الان رفتم به بهار سر زدم
          آخه میدونی سرما خورده
          آجی میدونی چی اونجا دیدم؟
          همون عروسکی که وقتی سه سالش بود رفته بودی اردوی مدرسه و براش خریدی
          میدونستی هر شب با بغل کردنش میخوابه؟
          

avihsF28

منو ببین
          اشکامو نه خودمو ببین
          بهم بگو چیکار کنم
          بگو من با این زندگی چیکار کنم
          با بابا چیکار کنم که انقدر تو خودش نریزه
          با مامان چیکار کنم که انقدر از دنیا سیر نباشه و فکر ول کردن درمانشو از سرش بیرون کنه.. یادته چقدر تلاش کردیم تا خوب بشه؟
          بگو من با اون دوتا بچه چیکار کنم که توی این سن درد از دست دادن خواهرشونو کشیدن
          آجی من دلم به حال تو بسوزه که انقدر بی پناه رفتی یا خودمون که بعد رفتنت انقدر بی پناه شدیم؟