miSaaa_94

https://www.wattpad.com/story/349556526?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=miSaaa_94&wp_originator=5HhI2m%2Fz632JwyKlFGdUhCKEO2juqXM1DiInOMqRcbZYpp5VQiYfR8dk0o29rDfIUEKTlDU4nGTJwyBb47PTBlB%2Bn6Jv1QjKh6FyP4T64ORAAq0d1s9JZxh0m%2FV%2FMG3S
          
          سلام شکلاتی زیبا.
          خوشحالم میشم اگر به بوک کاپل چانهون \کایهون علاقه داری سری به این بوک بزنی.
          مرسی از وقتی که گذاشتی.

Firooze2002

قفسه ی سینه‌ی چانیول بالا و پایین میشد و سفت و سخت تپانچه رو توی دستش نگه داشته بود.
          
          به قد بلند این پسر نمیخورد که تا به حال آدم نکشته باشه!
          
          بکهیون خودشو بالا کشید و تکیه‌اشو به کیسه های برنج پشت سرش داد.
          
          آروم آروم و یکی در میون نفس میکشید.
          
          پاهای فرمانده جا به جاییِ ریزی داشت و همین باعث شد بک حرکت بعدیش رو حدس بزنه!
          - شلیک کن!
          
          فریادِ بک همزمان با حمله‌ی فرمانده به سمت چان بود!
          
          سعی میکرد تا اسلحه رو از دست چان بگیره اما چانیول هم نمیخواست عقب بکشه.
          
          با پاش محکم به زانوی چانیول کوبید؛
          زانوش خم شد اما خودشو نباخت.
          ضربه‌ی بعدیش درست جای قبلیش بود و اینبار صدای آخ چان رو درآورد.
          
          کم کم داشت موفق میشد پارک رو منقلب کنه که صدای شلیک گلوله گوش همشونو کر کرد و باعث شد چند ثانیه سنگ کوپ کنند!
          
          بکهیون نفس نفس میزد و خیره به رنگ پریده‌ی چان خواست چیزی بگه که...
          
          قسمتی از پارتمونه، اگه خوشت اومده لینک زیر رو لمس کن :>
          
          https://www.wattpad.com/story/305579639?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Firooze2002&wp_originator=O81sm4Q6CrYzzXznFVsr0rQX94ZlwaiMaPOCHAGJxKQZZXMRzWIyDyFSZ9p49xwqiQDSwRQSq3jmapYocfci0lwGWm5Yhbvlpmc%2Bwf8HG07ND6u%2BJmqUCNP%2F5lJIiHGw

patogh

https://www.wattpad.com/story/292918914?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=club_cb&wp_originator=iS2coVYug1%2FA5zY5CzFLrY3QIEBpp7lp5yE7GoYAoXHWXT0xQkLpl4KJOdz7qd0SWY0Qs1xvEToCLLVL9N9XXDEXTMnByIwUeu1KUVg%2BQWwBpj%2FeUj8QmH4v0T3boZWA
          
          سلام این اولین فیک منه ، ی فیک ماورایی با ۴ کاپل اصلی، مطمعن باش ک هیچ پارتی تکراری نیس و ذهنتو ب چالش می کشه
          ممنون میشم فالوم کنی و فیکمو ب ریدینگ لیستات اضافه کنی

user86208120

این فیک رو از دست نده لاو 
          مروارید سیاه. بکهیون معشوقه ی رییس بزرگترین باند خلافکار کره هستش یعنی سهون . اما عاشق چانیول میشه بدون اینکه بدونه چان پلیسه . اگر سهون سرد و مغرور بفهمه بک عاشق بزرگترین دشمنش شده چی میشه؟؟
          
          https://www.wattpad.com/story/257811144?utm_source=android&