KIMTARAOH

GIVE ME YOUR ATTENTION 

KIMTARAOH

@black-bone 
            تارا اصلا نباشه همه جا سوت و کوره 
Reply

black-bone

@KIMTARAOH 
            تارا اینجا تارا اونجا تارا همه جا 
Reply

KIMTARAOH

@black-bone  
            BITCH 
            بدون من خاک می‌خوره اینجا 
Reply

KIMTARAOH

یه مار میره حمام زنونه بعد همه جیغ میکشن ماره میگا نترسید منم کبری

KIMTARAOH

@black-bone 
            نه دیگ انقدرر خشن
Reply

black-bone

@KIMTARAOH 
            باید بزنن تو دهن اون مار :"//
Reply

victoriabloom13

لولا میصت

black-bone

@victoriabloom13 
            نمیرم~~~
            اینجا اومدنم با خودمه رفتنم با خدا :"/
Reply

victoriabloom13

@black-bone  خیلی خوبه :))
            بمون نمیزارم جایی بری حالا که من برگشتم تو ئم مثل بقیه بری
Reply

sheismadeofstardust

به طرز عجیبی ان کوچه همیشه خلوت حالا چون شنبه بازار شلوغ و پرسر و صدا بود
          کودکان سرخوش بلند بلند میخندیدند و تیله های رنگا وارنگشان را پرت میکردند و به رخ هم میکشیدند
          دخترها و پسرهای جوان در زیر سایه درختان در گوش هم زمزمه های عاشقانه میگفتند
          خورشید هم انگار از همیشه تابان تر بود 
          نسیم خنک بی اجازه میوزید و او را تنها به یاد یک چیز می انداخت
          رقص موهایش در ان روز تابستانی جوری که انگار از تماشایش مست زیبایی میشد
          لبخند های شیرینش که حتی یک لحظه هم از لبان گلبهی رنگش محو نمیشد
          اما الان چند سالی بود که مرد دیگر ان لبخند را گم کرده بود
          نه فقط لبخندش حتی بویش صدای خنده هایش
            به عاجزانه ترین شکل ممکن هر شب پیراهن هایش را به اغوش میکشید و بو میکرد نه یک بار بلکه بارها تا خود طلوع افتاب
          گویی واقعا انتظار داشت همچنان عطر تنش را حس کند. ان بوی شیرین گل بنفشه در یک چمنزار بهاری
          بر روی ملحفه ها میخوابید و پلک هایش را روی هم میگذاشت
          و تصور میکرد چهره غرق در خواب معشوقش باز هم روبروی چشمانش است
          طوری که انگار برای لمس کردن لطافت صورتش فقط کافیست دست هایش را دراز کند
          جالب اینجاست که میدانست این دیوانگیست