Daftar untuk bergabung dengan komunitas bercerita terbesar
or
Cerita oleh BlackLight
- 2 Cerita Terpublikasi

Wake me up
620
95
14
چشم هایی منتظر دوخته به در...
لبانی ترک خورده...
بغضی سنگین...
و سکوتی سنگین تر...
سنگین تر...
زمان رهایی نزد...

Hidden diamonds
212
35
1
چرا سرتو بلند نمیکنی تا ببینی؟
_متاسفم که نمیتونم بگم.
+میتونی بگی و دیگه متاسف نباشی.
_ترجیح میدم تاسف بخورم...