a_z_tah_yna_

https://www.wattpad.com/story/373587711?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=a_z_tah_yna_
          
          
          سلام  امیدوارم حالت خوب باشه 
          ꒷꒦ممنون میشم فالوم کنی 
          ꒷꒦اگه دوست داشتی ووت بدی 
          ꒷꒦و با کامنت گذاشتن خوشحالم کنی 
          ૮₍ ˶ᵔ ᵕ ᵔ˶ ₎ა
             (⊃ ❤ ⊂)      

Lafaaa5

پولدار بودن مساویِ با عوضی بودن. این یه فکت ثابت شده‌ست.
          همه چی از همون مدرسه شروع شد...یه اتفاقي مثل جرقه بود...جرقه ای بود که قلبها رو بهم اتصال داد.
          چهارتا پسر که خرپولن و همه دخترا براشون میمیرن...پسرایی که دخترا رو فقط برای یه تجربه میخوان حالا واقعا قلبشون داره بخاطر چندتا دختر عادی و دردسر ساز تند میزنه؟
          ۴ تا دختر لجباز در برابر ۴ تا پسر لجباز
          یعنی برنده کیه؟ برنده ای وجود داره یا نخ سرنوشتشون به هم گره خورده؟
          نظر تو چیه؟ آیا واقعا پسرای قصه ما بخاطر دخترا دست از لجبازی میکشن؟
          
          فیک در حال آپه
          
          https://www.wattpad.com/story/376193827?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=Lafaaa5

Lafaaa5

شیطان هم یه نوع فرشته‌ست و این کاملا مشخصه...میدونی چرا؟ چون حتی شیطانم میتونه بخاطر عشق تغییر کنه و جونشو به خطر بندازه.
          خط قرمز هایی که برای دختری دلبر جا به جا میشه و کسی جلودارشون نیست.
          حتی اگه مافیای سرشناس کره‌ام باشی در برابر قدرت و جادوی عشق تسلیم میشی.
          یعنی این دختر خوش شانس و زیبارو چه کسیه؟
          آیا سرنوشت باهاشون یاره؟
          
          ژانر:عاشقانه،مافیایی
          
          کاپل اصلی: لیسکوک 
          کاپلای فرعی: تهنی ، رزمین ، جینسو
          
          فیک در حال آپه
          
          https://www.wattpad.com/story/364950526?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=Lafaaa5

Firooze2002

سلام دوست داشتی خلاصه‌اشو بخون>>
          
          همه چیز از جایی شروع شد که امپراطور، کسی که باید پدر صداش میزدم، تصمیم گرفت صیغه‌ی پسرعموی اولم بشم!
          
          من جنی، شاهدخت هفتم گوریو، مادرم یه گیسانگ از سرزمین هانه!
          اون صیغه‌ی مورد علاقه‌ی امپراطوره و منو برادر تنیم مجبور بودیم واژه‌ی نامشروع رو تموم عمر با خودمون بکشیم!
          برای فرار از ازدواج اجباری به سرزمین هان پناه بردم تا برادرمو پیدا کنم!
          اما اونجا درگیر دو شاهزاده‌ی هان، تهیونگ و سهون شدم!
          
          https://www.wattpad.com/story/366062796?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Firooze2002

callagust

های چطوری ؟
          خوشحال میشم به بوکم سر بزنی و نظرتو بگی ❤️
          هوسوک به چشم های خیس دختر نگاه کرد تمام ذهنش داشت هول چشم های سرد و بی احساس دختر میچرخید حالا مجبور بود حقیقتی که خوابو از چشم هاش گرفته رو به زبون بیاره تا شاید این سکوت کر کننده رو بشکنه " میدونم که من الان برات غریبم ولی تا وقتی بخوای من پیشتم قلب من همیشه متعلق به تو بوده و هست "
          https://www.wattpad.com/story/324609694?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=callagust&wp_originator=OpeLIosdbjNGrK%2Flau0t9mH1fEIDi6zh6WDXNQOt%2BZXL%2F%2FoHhE6kzVy2YChhKI6p%2BMK60PhTfc4ZSeOCxD%2FJrhFfQelt2X9suV50IRFm%2BnJjE%2BAF3B4H%2B22%2Fgoib5ndr

Melody7979

سناریو از کاپل لیسکوک(لیسا و جونگ‌کوک) آپ کردم،اگه دوست داشتی بهش سر بزن♡ 
          
          قسمتی از سناریوی ♡فرمول عشق♡ :⇩⇩⇩
          وقتی موضوعی رو برای جونگ‌کوک توضیح میداد،تنها چیزی که میدید تکون خوردن لب‌های لیسا بود...
          به چشم‌های لیسا و مژه‌های بلندش نگاه کرد ولی....... 
          
          https://www.wattpad.com/story/314923945?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Melody7979&wp_originator=Od%2Fga8eWsR3%2FbYx%2FvkO23yQb9bKtDHSPo%2BHykqD2GUnDeqPlImyhZpqzHIdgMdgdz3Zh3Pk205Dk3h4qLNbLYpv6nJa%2BFM6nO5iBWhUg96PJDdBuG4CnbpwgDfufmml1
          
          

Esraadmin3535