پنج پارت شورش (هر دو ورژن تهکوک و یونمین) عاپ شد!
امیدوارم دوستشون داشته باشید...
همونطور که من و نوشتههام شما رو دوست داریم :"♡
تمام پیامهای دوست داشتنی و ساپورت کنندهتون رو توی مسیجبورد خوندم و باید بگم در حال حاضر عشق من به شما و حمایتهای شما نسبت به من و نوشتههام تنها چیزیه که به خاطرش کلا قید واتپد رو نزدم. چون اگه هر کدوم از این دو مورد نبود، من چندین وقته که نه فرصت نوشتن دارم و نه موقعیتش رو. حتی خودم میتونم حس کنم که جنس نوشتنم هم عوض شده ولی انگار تا وقتی پیش هم باشیم راهی ندارم جز اینکه گهگاهی با نوشتن چند پارت، دل بنفشکهام رو یکم خوشحالتر و دلتنگیِ خودم برای شما رو کمتر کنم :"♡
مرسی که هستید...
اگه یهوقت خواستید جایی خارج از واتپد ازم خبر بگیرید، میتونید توی دیلی تلگرامم بیاید پیشم. HaniisAlive
دوستتون دارم. خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنید ♡
https://www.wattpad.com/story/346193742
من الان پارت آخر ویترین و خوندم و شوکه کلمهی درستی برای قدرت تخریب کلماتت روی روح و روان من نیست ، به جرعت میتونم بگم حتی مغزم تک تک سلول های خودش و تخریب کرد و از نو متولد شد
سلام زیبا..امیدوارم روزها برات بهتر از قبل رقم بخورن و حال خوبی داشته باشی..
به این آگاهم که چقدر سخته چالش های برهه جدیدی از زندگی،و کاملا به تصمیمت برای اینکه هروقت که کاملا آماده بودی ادامهی ویترین رو بنویسی احترام میذارم و تا هروقت باشه منتظرمیمونم
فقط کاش میشد حتی برای دلگرمی..کمی رفع دلتنگی یا هرچیزی که دلمنتظرما بهونهش میکنه،یه پارت دیگه اپلود کنی..
بیشتر از سه بار تا به الان ویترین رو از اول خوندم..توی این یکسال اخیر.اکانتم بارها پریده برای همین به چشمت آشنا نیستم..
مسخره به نظر میرسه ولی اینقدر بعد از پارت آخر و رفتار های جونگکوک و تهیونگ و اتفاقات بعدش رو از ذهن خودم ادامه دادم جیغ ذهنم دراومد..
یه دونه کوچولو فقط…
دلم برای قلک خوکی تنگ شده
هیچوقت یادم نمیره توی تایم امتحانات پایه یازدهمم بود
بلند شده بودم که درس بخونم و با خودم گفتم یه نگاه به واتپد بندازم بعد شروع کنم
و دیدم که این بوکو آپ کردی و نشستم دو بار خوندمش از بس که قشنگ نوشته بودیش و فوقالعاده بود و هست
امیدوارم زندگی اونقدری برات آسون بشه که مثل قدیما مرتب برامون نوشته های قشنگتو آپ کنی
بدون که خیلی دوستت داریم